خانه / کنتراست / کنتراست علی خُندابی(پیشکسوت فنی)

کنتراست علی خُندابی(پیشکسوت فنی)

گردآوری : احد رجایی- مهندس فنی ارشد و کارشناس رسانه

 

 

 

 

 

 

 

من علی خُندابی متولد تیرماه ۱۳۳۵در خطه سرسبز خُنداب از توابع استان مرکزی تا کلاس نهم در خُنداب بودم و سپس در سال ۱۳۵۴ راهی تهران شدم.
در تهران دیپلم ریاضی گرفتم و با شرایط سختی که داشتم راهم را ادامه دادم تا این که بعد از انقلاب وارد صدا و سیما شدم.

 


قضیه از این قرار بود که یکی از بستگان اطلاع داد که سازمان برای کار در شرکت تکتا نیروی فنی استخدام می کند.

مراجعه کردم و از بین پانزده نفر متقاضی انتخاب شدم و این گونه بود که در ابتدای ورودم به سازمان صدا و سیما به تکتا رفتم.

شرکت تحقیق و تولید وسایل الکترونیک “تکتا” در سال ۱۳۵۶ با هدف توليد تجهيزات و فرستنده‌های راديويي و تلويزيوني و تجهیزات مخابراتی مانند گوشی تلفن در سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران ایجاد شده بود.

با وجود آن که از نظر مالی در مضیقه بودم، به علت علاقه مندی زیاد، در دوره های تعمیر رادیو و تلویزیون در سازمان فنی – حرفه ای شرکت کردم. با اخذ مدارک در این دوره ها موفق شدم با شغل تکنسین فنی به شبکه چهار راه پیدا کنم و به عنوان متصدی دوربین پرتابل مشغول به کار شوم.

انسان برای این که در کاری موفق شود باید به معنای واقعی به آن کار عشق داشته باشد.

قدیمی ها می گفتند حتی اگر باربر هستی سعی کن باربر عاشقی باشی و کارت را دوست داشته باشی. شبکه چهار تازه راه اندازی شده بود و در آن زمان شبکه مستند هم نبود و یکی از مهم ترین تولیدات شبکه چهار تهیه برنامه های مستند بود. شاید مهم ترین خاطره ام در زمان کار در سازمان، همکاری با برنامه آقای علی اکبر ولد بیگی بود که سرتاسر ایران را گشتیم تا از محیط طبیعی و حیات وحش، مستند تهیه کنیم. همه چیز به خوبی پیش می رفت و با برنامه های گوناگون همکاری می کردم تا این که شبی بعد از اتمام ضبط برنامه پرتو، دوربین و دیگر وسائل را به شبکه، منتقل کردم. تهیه کننده بر خلاف معمول و وظائف تهیه کنندگی، از گرفتن وسیله ایاب و ذهاب سر باز زد و خودم راهی منزل شدم. در نزدیکی خانه متأسفانه خودرویی به من زد و دچار سانحه و متحمل ضربه مغزی شدم. دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفتم و خوشبختانه دچار فراموشی و اختلال حرکتی نشدم ولی به علل آسیب هایی که دیدم کارایی ام به حدی کاهش یافت که پزشکی قانونی، آسیب را در حد ۶۸ درصد نقص عضو ارزیابی نمود. چون در سازمان نپذیرفتند که این سانحه در حین بازگشت از کار بوده است و کارشناسان مددکاری، در بیمارستان حاضر شدند و گفتند ساعت ۲۰ زمان کار به اتمام رسیده بوده و لذا مشمول هیچ کمکی از طرف سازمان نمی شوید و در نتیجه با بازخرید به علت کارافتادگی در اثر کار موافقت نشد. در حالی که اگر تهیه کننده برایم وسیله نقلیه گرفته بود و در آن صورت سانحه برایم اتفاق می افتاد سازمان می پذیرفت که نسبت به من تعهداتی دارد. پس از یک سال گذراندن دوران نقاهت، به کار برگشتم و با لطف همکاران، کارهای سبک به من محول می شد تا این که در سال ۱۳۸۶ بازنشسته شدم. با وجود این که از نظر قانونی می توانستم به کار ادامه دهم ولی شرایط جسمی ام اجازه نمی داد همچنان کار کنم. به یاد دارم در محل کار حتی اگر چند دقیقه فرصت حاصل می شد با کمک همکاران متون تخصصی مرتبط با دوربین را ترجمه می کردیم تا از اطلاعات تخصصی روز بهره مند شویم. آن موقع دوربین سونی ۶۳۷ در اختیار من بود و به جرأت می توانم بگویم که تمام کتابچه راهنمای آن را ترجمه کردیم و من به عنوان یادگاری از دوران کاریم آن ترجمه ها را نگه داشته ام. دوست دارم به عزیزانی که وارد حرفه های تخصصی تولید تلویزیونی می شوند این نکته را خاطرنشان کنم که نیروهای متخصص فنی و تولید در تلویزیون، اگر همیشه دارای دانش به روز باشند در کار خود پویا و زنده اند و در غیر این صورت، کارایی و اثربخشی لازم را ندارند و این موضوع رمز ماندگاری در کار حرفه ای و اثرگذار بودن در تولید در سازمان است. توفیق بزرگی که نصیب من و دیگر همکاران حوزه تولید در شبکه چهار سیما شد این بود که در طول خدمت به دلیل مأموریت شبکه، با مشاهیر، نویسندگان، دانشمندان و هنرمندان زیادی ارتباط و سال های زیادی با فرهیختگی این بزرگان حشر و نشر داشتیم.

 

 

تعداد زیادی از آنان دیگر در قید حیات نیستند و با دیدن عکس هایی که با آنان دارم یاد و خاطره شان برایم زنده می شود. برخی از این عکس ها سختی های کارمان را هم برایم تداعی می کنند. به یاد می آورم برای تهیه مستندی از کویر در گرمای پنجاه درجه، قریب پانزده کیلومتر را با تجهیزات فنی در دل کویر پیاده روی کردیم تا این که به شترانی رسیدیم که از حوض آبی آب می خوردند و ما بی اختیار، وسایل را روی زمین گذاشتیم و با لباس خودمان را در حوض انداختیم تا از گرمای طاقت فرسا رها شویم.

 

 

به همین دلیل است که گفتم رمز موفقیت و پویایی در این کار عشق است. تهیه مستند از ایران لذت هایی هم داشت که به وصف در نمی آید. مثلاً یکی از صحنه های بی نظیری که هرگز فراموش نمی کنم را در سفر به جزیره مارو یا شیدوَر دیدم. جزیره مارو یا شیدور در استان هرمزگان قرار دارد و از توابع شیب‌کوه شهرستان بندر لنگه به شمار می‌رود.

این جزیره مرجانی در یک و نیم کیلومتری جزیره لاوان واقع شده و بدون شک یکی از زیباترین جزایر جنوب ایران است. در ساحل تا چشم کار می کرد پرستوها تخم گذاری کرده و تعدادی از جوجه ها هم از تخم بیرون آمده بودند. پرستوها برای حفاظت آنان از گرما، بدون وقفه پرواز و خود را در آب دریا خیس می کردند و بالای سرِ جوجه ها پر می زدند تا آن ها را خنک نگه دارند. ما پشت بوته ها مخفی شده بودیم و تصویر می گرفتیم. آنجا بود که به یکی از اعجازهای خلقت که عشق پدر و مادر به فرزند است ایمان پیدا کردم. به هر حال دوران کاری با همه شیرینی ها و مرارت ها گذشت و آنچه برایم به جا ماند یاد و خاطره مصاحبت و همنشینی با بزرگان و همکاران بزرگواری بود که با هم سال ها زندگی کردیم. شاید مهم ترین نکته ای که باید یادآور شوم این است که متولیان امر در سازمان صدا و سیما، باید ضوابط حمایت گرانه ای در حوزه تولید وضع کنند تا همکاران شاغل در تولید، در صورت آسیب دیدن از کار به حمایت آنان دلگرم باشند و بتوانند با اطمینان به وظائف خود عمل کنند.

صفحه ۹ نشریه تخصصی بسامد شماره ۱۴۲

حتما ببینید

سید رضا سجادی از اولین گویندگان رادیو(قسمت دوم)

    در شماره ۱۳۶ نشریه تخصی بسامد و در قسمت قبل نخستین بخش از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *