در زمان قدیم، معمول بوده است که دانشمندان و نویسندگان در کتاب ها و قبل از وارد شدن در یک دانش، هشت مطلب را در مورد آن علم به عنوان مقدمه بیان می کردند و معتقد بودند که دانش آموز با دانستن این مقدمات، بهتر و راحت تر می تواند آن علم را فراگیرد. این هشت مطلب را «رئوس ثمانیه»
می گفتند. تعریف علم، موضوع علم، فایده علم، مؤلف علم، ابواب و مباحث علم، جایگاه علم در میان دیگر علوم، غرض و مقصود علم و روش های تعلیم علم. شاید برای هنرآموزان عرصه هنر نیز ضرورت دارد که این وجوه از هنر خود را بشناسند.
یکی از این موارد مهم، شناختن کسانی است که در کار هنری، قله محسوب می شوند و در تقسیم بندی ذکر شده، با عنوان مؤلفان از آن ها یاد شده است. ما در صفحه کنتراست، به مناسبت های گوناگون، گاهی به چنین هنرمندان تأثیرگذاری، که در تلویزیون و رادیو کم هم نبوده اند، پرداخته ایم.
در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ خبر درگذشت مرتضی پورصمدی، از بزرگان تلویزیون و سینما، دل هنردوستان را متألم ساخت. این موضوع، باعث شد که در این شماره نشریه، در این صفحه از او یادی کنیم تا هنرجویان و علاقه مندان، او را بهتر بشناسند. باشد که این راه طی شده که هنرمندان بزرگی چون پورصمدی، هموارش کرده اند را نسل جدیدِ هنرمندان، ادامه دهند و با غنا بخشیدن به آن، به نسل بعد از خود بسپارند و ارزش و امتدادِ این خط سیر که چنین بزرگانی برای ما به جا گذاشته اند را حفظ کنند.
اين خطِّ جاده ها، كه به صحرا نوشته اند يارانِ رفته، با قلم پا نوشته اند
و زنده یاد پورصمدی با قلم تصویر برای ما بسیار نوشت و فرصت نیافت بسیاری دیگر نیز بنویسد.
مرتضی پورصمدی در ۱۸ مهر ۱۳۳۱ در همدان چشم به جهان گشود. وی تحصیلات را تا دوره متوسطه در همدان ادامه داد و سپس برای ادامه تحصیل در رشته فیلم برداری در مدرسه عالی رادیو و تلویزیون به تهران آمد و پس از فارغالتحصیلی، به عنوان فیلم بردار در تلویزیون مرکز کرمانشاه مشغول به کار شد. بسیاری از بزرگان عرصه تلویزیون و سینما، فارغ التحصیلان این مدرسه بوده اند.
سازمان تلویزیون ملی ایران در دیماه ۱۳۴۷شمسی بهمنظور آموزش و تأمین متخصصان فنی و هنری، تشکیلاتی با نام «مرکز آموزش» ایجاد کرد که در اسفند ۱۳۴۸شمسی، پس از تغییراتی در اساسنامه، به مدرسۀ عالی تلویزیون و سینما تبدیل شد.
رشتههای درسی که در این مدرسۀ عالی تدریس میشد، عبارت بودند از کارگردانی، تصویربرداری، صدابرداری، تدوین، تعمیر و نگهداری. این موسسه کار خود را با یک دوره کوتاه مدت یک ساله آغاز کرد. بعدها این دوره به دو دوره دو ساله (کاردانی) ارتقا یافت و بعد دوره های کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، تحقیق در ارتباطات جمعی و مهندسی الکترونیک نیز در آن اجرا شدند.
پس از انقلاب اسلامی ایران، ابتدا نام مؤسسه به «مرکز آموزش فنی صداوسیما» و سپس به «دانشکده صداوسیما» تغییر یافت و اکنون، خود را به دانشگاه صدا و سیما ارتقا داده است.
در حقیقت پس از آغاز به کار سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران و گستردگی فعالیت آن نیاز بود با ایجاد مؤسسه ای نیروی انسانی مورد نیاز رادیو و تلویزیون تربیت شود و این مدرسه، با چنین هدفی تأسیس شد.
رویکرد آموزشیِ مدرسه عالی رادیو و تلویزیون، تأمین نیاز دنیای کار در عرصه تلویزیون و سینما بود و نه فقط آموزش آکادمیک و همین موضوع، راز موفقیت آنجا بود.
هر چند در این مسیر بنا به ضرورت، آموزش های آکادمیک نیز داده می شد، ولی مهم آن بود که کسی که از آنجا فارغ التحصیل می شد، صلاحیت و توانایی کار در سینما و تلویزیون را پیدا می کرد. کاری که در زمان حاضر، دانشگاه صدا و سیما قادر به انجام آن نیست. بگذریم.
زنده یاد مرتضی پورصمدی، در سال ۶۲ به تهران کوچ کرد و فیلم برداری مستند را به شکل حرفهای ادامه داد. وی از جمله فعالترین فیلم برداران سینمای مستند بود که با مهم ترین مستندسازان معاصر همکاری داشته است.
مرتضی پورصمدی در سال ۱۳۷۶ بعد از ۲۵ سال فعالیت بازنشسته شد و سپس به عنوان فیلم بردار در سینما و تلویزیون به شکل آزاد به کار اشتغال داشت.
او عکاس قابلی نیز بود و در این زمینه نیز فعالیت حرفه ای داشت و نمایشگاههای عکاسی در سوئد و پاریس و کانادا برگزار کرده بود و بیشترین موضوعات عکاسی وی نیز زندگی عشایری بود. فیلمهای مستند یوفک، چارشو، همسران حاج عباس، پیر حرا، من با خدا حرف میزنم، جزیره هنگام، پابرهنه تا هرات، چشماندازهای سیاوش آباد، خشکسالی بلوچستان، آوای برکهها، تاراز، سنگ مادر، یک کارخانه فراموش شده، پیر شهریار و بسیاری کارهای دیگر در کارنامه هنری او می درخشند.
فیلمهای سینمایی گیلانه، دایره زنگی، اقلیما، ، هیس ! دخترها فریاد نمیزنند، هویت، روایت سهگانه (اپیزود رخشان بنیاعتماد) و یک گزارش واقعی از جمله فیلمهایی است که او در فیلم برداری آنها نقش داشته است.
همچنین سریالهای مزد ترس، مدار صفر درجه و حیرانی نیز از جمله سریالهای تلویزیونی است که تصویربرداری آنها برعهده پورصمدی بود. پورصمدی سال ۱۳۷۵ برای فیلم موشک کاغذی به کارگردانی فرهاد مهرانفر توانست در پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر در بخش سودای سیمرغ برای جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم برداری نامزد شود.
همچنین مرتضی پورصمدی سال ۱۳۸۷ برای فیلم شبانه روز به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علی محمدی توانست در بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر در بخش سودای سیمرغ برای جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم برداری برنده شود.
از زنده یاد پورصمدی، کتابی دو جلدی با نام اجاق سرد که اولی را دفتر اول- از دور و دومی را دفتر دوم- از نزدیک نامگذاری کرده در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.
کتاب “اجاق سرد”، روایتی قومنگارانه از ۴۰ سال حضور مرتضی پورصمدی در قلب زندگی عشایر ایران است.
او لحظات نابی را از اصیلترین و ریشهدارترین اقوام این سرزمین و سبک زندگیشان به ثبت رسانده است؛ تصاویری که کمتر کسی از این همزیستی عاشقانه با طبیعت و زندگی در دل آن، دیده است.
محمدرضا اصلانی مستندساز پیشکسوت معتقد است با رفتن پورصمدی بسیاری از آثاری را که باید ساخته میشد از دست دادیم.
این از دست دادن نتیجه یک نوع نادانی تمدنی ماست. چون او فقط یک فیلم بردار نبود، بلکه زیبایی را کشف و عرضه میکرد و با عکاسی انسانشناسی را تصویر میکرد. پورصمدی جغرافیای متحرک ایران بود.
زندهیاد پورصمدی در روزهای آخر زندگیش، درحال فیلم برداری سریال «گناه یک فرشته» بود که دچار ایست قلبی شد و پس از انتقال به بیمارستان از دنیا رفت.
صفحه ۱۱ نشریه تخصصی بسامد،شماره ۱۳۴