آنچه در این کنتراست می خوانید سرگذشت کوتاه مردی است که عمری را صرف خدمت به مردم کرده است.
از ایشان کمال سپاسگزاری را داریم که به طور ویژه برای نشریه بسامد این بیوگرافی خودنوشت را ارسال کرده اند.
مسعود فروتن لاریجانی، زاده ۲ اسفند۱۳۲۴ در شهر آمل، نویسنده، مجری و کارگردان سینما و تلویزیون ورادیو در ایران و جزو اولین نسل دانش آموختگان کارگردانی تلویزیون،از مدرسه عالی تلویزیون و سینماست که در سال ۱۳۵۳ با ورودبه دانشکده هنرهای دراماتیک مدرک خود را در زمینه کارگردانی سینما را نیز دریافت نمود. او بیش از چهار دهه است که به فعالیت سینمایی و تلویزیونی مشغول است و در کارنامه هنری اش،بیش از ۳۵۰ تله تئاتر و چندین فیلم و سریال دیده می شود. در کارنامه کارگردانی تلویزیونی وی برخی قسمت های شوی رنگارنگ و میخک نقره ای و ضبط برخی از کنسرت های محمدرضا شجریان، سهراب پورناظری، علیرضا قربانی و سالار عقیلی هم دیده می شود. همچنین وی از سال ۱۳۹۱ به عنوان مجری رادیو و تلویزیون مشغول به کار شد که از آثار شاخص وی می توان به بخش شبانگاهی رادیو پیام و برنامه مستند شفا، یادگاری و کارخونه از تلویزیون اشاره نمود.
او در مورد خود می گوید:
ما شش برادر و خواهر بودیم و فقط من بودم که به لحاظ خلق و خو کمی با آن ها تفاوت داشتم. شیطنت هم سن و سال هایم را نداشتم. خیلی زود باسواد شدم. کلاس دوم دبستان بودم که می توانستم مجله بخوانم. خانواده من اهل مطالعه بودند. روزی پدرم کتابی را در دستم دید. جلد اول بینوایان را به من داد و گفت که ده صفحه اول آن را بخوانم. آخر هفته، موضوع آن چند صفحه را از من پرسید. وقتی پاسخ درست دادم، جایزه ام یک پنج ریالی بود و شاید همین باعث شد تکلیف من با کتاب و کتاب خوانی معلوم شود.
رادیو بعد از مجله و کتاب، وقتی وارد خانه ما شد بهترین جای را گرفت. چهارشنبه ها، مادر از مجله تهران مصور یک پاورقی به نام آفت را با صدای بلند می خواند. البته برای اهالی بزرگ تر منزل و بعد از حضور رادیو، دیگر جلسه قصه خوانی مادر هم تمام شد.
رادیو با خودش مراسمی همراه آورده بود. ما ساعت ۵/۴ از مدرسه به خانه برمی گشتیم و می بایست تا ساعت ۸ شب که پدر به خانه برمی گردد تکالیف مدرسه را زیر نظر پریچهر خواهر بزرگتر و مادر انجام داده باشیم و مشقی نمانده باشد. با ورود پدر به خانه رادیو روشن می شد و ما همه ساکت، مبهوت صدایی بودیم که از آن جعبه خارج می شد. شنبه ها ساعت ۸ شب رادیو برنامه مشاعره داشت. بعد از آن اخبار و ساعت ۹ گل های رنگارنگ فضای خانه را پر از شعر و موسیقی و آواز می کرد و ساعت ۱۰ با آرم برنامه قصه شب، ما هم می بایست برای خوابیدن آماده می شدیم.
روزی که پدر، رادیو را به خانه آورد هرگز از یادم نمی رود. رادیو را درون طاقچه وسط اتاق قرار دادند. سیم آن را به پریز برق وصل کردند تازه آن روز بود که فهمیدم این کلید سفیدی که به سیم برق وصل است و دو سوراخ دارد به چه کار می آید. اندکی صبر کردیم تا رادیو گرم شود. صدای ناهنجاری از بلندگوی رادیو خارج می شد. پدر دکمه ای را چرخاند تا به صدای آرام بخش موسیقی ایرانی رسید. همه سراپا گوش شدیم و سراپا لذت. بعد از پایان موسیقی خانمی گفت: اینجا تهران است و من که همیشه عکس العمل لحظه ای ام غیر قابل کنترل است خندیدم و گفتم: اینجا که دماوند است و همه خندیدند و من نمی دانستم چرا؟!
کلاس چهارم دبستان بودم که بچه های دبیرستانی برای جشن پایان سال یک تئاتر ترتیب داده بودند. برای ایفای نقش کودک قهرمان نمایش من را انتخاب کردند. تابستان آن سال که در تهران بودم به همراه پریچهر و شوهرش به تماشای تئاتر رفتیم. بچه درس خوانی بودم. می خواستم پزشک شوم. بعد از گرفتن دیپلم در کنکور دانشکده های پزشکی همه شهرستان ها امتحان دادم و قبول نشدم. تصمیم گرفتم به سربازی بروم تا کاری انجام داده باشم. در طول زمان سربازی، به این نتیجه رسیدم که باید در محیط هنری درس بخوانم و کار کنم.
پشت صحنه سریال بهار نارنج- سال ۱۳۶۵
از سربازی که برگشتم در دانشکده سینما و تلویزیونی که متعلق به تلویزیون ملی بود قبول شدم.
سال ۱۳۵۰ در رشته کارگردان تلویزیونی فارغ التحصیل شدم و به کار مشغول شدم. سال ۱۳۵۳ دانشکده هنرهای دراماتیک برای دوره شبانه دانشجو می پذیرفت. قبول شدم و در رشته کارگردانی سینما فارغ التحصیل شدم. محیط دانشکده محیط تئاتری بود.
در کنار من آقای اشتیاقی تهیه کننده برنامه آقای مربوطه– سال ۱۳۵۵
استادان بنام و مشهوری چون رکن الدین خسروی و حمید سمندریان آن جا درس می دادند. آقای خسروی به من پیشنهاد داد که ضبط تلویزیونی تله تئاتر خاموشی دریا را برایش انجام دهم و در پایان کار به من گفت: نمی توانستم به تو بگویم چه توقعی از کار تو دارم ولی تو همان تصویری که در ذهن من بود را به نمایش گذاشتی و این تعریف آینده ی حرفه ای من را ساخت.
پس از آن انتخاب اول من تله تئاتر بود. بیشتر از هر کارگردان تلویزیونی دیگری تله تئاتر کار کرده ام.
نمایش ها و سریال هایی که مردم دیدند و پسندیدند. سریال مثل آباد، سلطان و شبان، آینه، مدرس و … و تله تئاترهای همپ، طالب،حضور در آینه پریشان، لوبیای سحرآمیز و…
در سال ۱۳۹۳ در حالی که از نظر اداری بازنشسته شده بودم، سام قریبیان برای بازی در فیلم ۳۶۰ درجه از من دعوت به همکاری کرد. پس از آن در سریال پدر، پول کثیف و آقازاده ایفای نقش کردم.
من با اکثر بازیگران مطرح تئاتر و موسیقی کار کرده ام. فریماه فرجامی، نیکی کریمی، فرهاد آئیش، محمدرضا فروتن، مجید مظفری، رضا بابک، سعید پور صمیمی و…
مسعود فروتن می گوید:
تلویزیون خانه من است. من از جوانی تا به حال را در این خانه گذرانده ام. این خانه،خانه پدری من است.
صفحه ۱۳،نشریه تخصصی بسامد شماره ۱۳۱