همیشه این سوال مطرح بوده که تلویزیون چگونه و از چه نقطه دیدی به مسابقه فوتبال می نگرد؟ روایت تلویزیونی مسابقه فوتبال چگونه باشد تا بیینده تلویزیونی به درک عمیق تر و واقع گرایانه تری نسبت به آن برسد؟ آنچه که می دانیم این است که روایت یک مسابقه فوتبال علاوه بر تصاویری که ارائه دهنده فرم بصری مسابقه هستند یک روایتگر صوتی نیز دارد که شامل صدای محیط و صدای گزارشگر است که در کنار هم، بیننده تلویزیونی را به تماشای روایتی دیداری-شنیداری از مسابقه از تلویزیون ترغیب می کنند.
اندرو برنفیلد (Andrew Barnfield) در مقاله ای با عنوان «فوتبال، پخش و روایت در تلویزیون زنده» می نویسد : پخش همزمان (زنده) رویدادها، روایتی را ایجاد می کند که سعی دارد سه عنصر را [به مخاطب] انتقال دهد : آنچه اتفاق می افتد، چگونه اتفاق می افتد و چرا اتفاق می افتد.
این سه عنصر عبارتند از: وقایع نگاری، بازنمایی و طرح
وقایع نگاری جنبه «چه چیزی» را با جزئیات خود وقایع ایجاد می کند. بازنمایی بر «چگونگی» تمرکز دارد و این کار را به شکل حضور فوری، نزدیکی و زنده بودن انجام می دهد و یک طرح کلی که برای سازماندهی روایت است و «چرایی» رویدادها را قابل درک می کند. (داستانسرایی Storytelling)
روایت پخش زنده فوتبال صرفاً تصویری نیست و صرفاً کلامی نیست. در عوض، این ترکیبی از هر دو است که می توان آن را مشاهده کرد و شنید. ترکیبی بصری – کلامی که به فهم رویداد در حال انجام، کمک می کند. روایت با ترکیب این مجموعه سه جانبه ایجاد می شود و با انعطاف پذیری در بستر زمان به دست می آید. در حالی که در ابتدا ممکن است به نظر برسد که پخش زنده مسابقه فوتبال یک وقایع نگاری خالص است اما چنین نیست. پوشش تلویزیونی صرفاً فهرستی از رویدادها را ارائه نمی دهد بلکه به دورن و بیرون رویدادی که در بستر زمان در حال روی دادن است حرکت می کند و در نهایت یک روایت بصری همراه با تحلیل و توضیحات ارائه میدهد.
اندی استریتس (Andy Streets) در مقاله ای با عنوان «تلویزیون و فرم مسابقه فوتبال» می نویسد : درک تأثیری که تماشای یک مسابقه فوتبال از تلویزیون بر روی شناخت تماشاگر دارد، بسیار مهم است، زیرا یک مسابقه روی صفحه تلویزیون اساساً با مسابقه-ای که در مقابل چشمان تماشاگر برگزار می شود متفاوت است. در بدترین حالت، این اثر میتواند روایتی غیرقابل تحمل ایجاد می کند که بر خلاف میل خود بر بینندگان فشار میآورد و در بهترین حالت، تلویزیون میتواند به تماشاگران اجازه دهد تا نگاه دقیقتری به بازی داشته باشند، با نماهای نزدیک از بازیکنان که هیچ احساسی را نادیده نمیگیرد.وقتی به کاری که تلویزیون با یک مسابقه فوتبال می کند نگاه می کنیم،
دو عنصر کلیدی سینماتوگرافی قابل مشاهده است: اولی مفهوم نما (Shot) و دومی تدوین نماها (Edit) است.
بطور کلی در فلسفه روایتگریِ مسابقه فوتبال دو بخش متفاوت وجود دارد :
الف– هنگامی که مسابقه در جریان است. (توپ فعال Active Ball)
ب-هنگامی که مسابقه متوقف است. (توپ غیر فعال Inactive Ball)
روایت بصری مسابقه فوتبال با نماهای باز و نماهای بسته انجام می شود و براساس اینکه مسابقه در جریان یا متوقف باشد تعاریف متفاوتی از روایت و نمابندی وجود خواهد داشت. نماهای باز که موقعیت و آرایش بازیکنان و توپ را در زمین مسابقه نشان می دهد و نماهای بسته که حالت و حرکت یک بازیکن را در یک موقعیت خاص یا در جریان مسابقه به بیننده ارائه می کند.
نمای مرجع (اصلی) Main Shot
بیشترین زمان از پوشش مسابقه فوتبال را در نمای اصلی (Main Shot) می بینیم. نمای اصلی از زاویه دید مهمترین تماشاگر حاضر در محل مسابقه (VIP) ارائه می شود و ماجرای مسابقه را برای ببینده روایت می کند. این نما را دوربینی که در ادامه خط مرکزی زمین و در ارتفاع مناسب قرار گرفته است ارائه می کند. با توجه به فیزیک هر ورزشگاه و ارتفاع سکوها و فاصله ای که از زمین مسابقه دارند معمولا دو ارتفاع متفاوت برای دوربین اصلی (دوربین ۱) تعریف شده است.
اندازه نمای دوربین اصلی محدوده ای بین یک سوم تا یک ششم زمین مسابقه را در بر می گیرد. این محدوده با توجه به شرایط مسابقه، محل توپ و تمرکز<تمرکز بازیکنان متغیر است. تصویربردار دوربین اصلی با تسلط و شناختی که از ورزش فوتبال و شرایط لحظه ایِ آن دارد با استفاده از قاعده «گسترش و تمرکز» (Expansion & Concentration) روایت جریان مسابقه را بدست می گیرد و به عبارت دیگر با بستن یا باز کردن نمای دوربین به افزایش یا کاهش هیجان لحظات مسابقه می افزاید.
مهارت تصویربردار دوربین اصلی در روایت حدود ۹۰ درصد از زمان مسابقه او را در مقام «کارگردان دوم» برنامه قرار می دهد. بنابراین تا زمانی که مسابقه در جریان است (توپ فعال) دوربین اصلی تنها مرجع ما برای روایت مسابقه خواهد بود. این دوربین آرایش (Arrangement) بازیکنان دو تیم را با توجه به موقعیت توپ در زمین مسابقه نمایش می دهد به همین دلیل یک نمای تاکتیکی (Tactical Shot) محسوب می شود.
نمای جزئیات Detail Shot
با اینکه در هنگام جریان مسابقه نمای دوربین ۱ نمای مرجع و اصلی ما در پوشش جریان عادی مسابقه است اما گاهی یکی از بازیکنان حاضر در زمین به نوعی خاص می شود و احتمالا بیننده تلویزیونی بخواهد او را از نزدیکتر ببیند. مثل دروازه بانی که آماده ضربه زدن به توپ و شروع جریان مسابقه است یا بازیکنی که صاحب توپ و در تدارک یک حمله است اما دور از دید دوربین اصلی قرار دارد. در اینجا یک دوربین دیگر به کمک دوربین اصلی می آید تا این جزئیات از مسابقه که برای بیننده جذاب است را به تصویر بکشد.
دوربین شماره ۲ که وظیفه اش دنبال کردن بازیکن حامل توپ (Ball Carrier) است دقیقا کنار دوربین ۱ قرار میگیرد اما با مشخصات فنی متفاوت در لنز (فاصله کانونی خیلی بیشتر) و اندازه نمایی که این دوربین از بازیکن حامل توپ ارائه می کند یک نمای تمام قد (Full Body Shot) است با این ضابطه که توپ هم باید در این نما دیده شود.
قرارداد (Convention)ی که در پوشش تلویزیونی فوتبال وجود دارد این است که ارائه نمای جزئیات در جریان مسابقه (بازیکن حامل توپ) فقط در محدودهی نزدیک به خطوط طولی زمین مجاز است. به عبارت دیگر اگر در این محدوده از زمین مسابقه بازیکنی صاحب توپ باشد امکان تغییر نمای اصلی به نمای جزئیات وجود دارد. این تغییر با استفاده از انتقال کات (Cut) انجام می شود و به دلیل اینکه بخشی از صحنه اصلی است یک درون برش (Cut in) محسوب خواهد شد. نمایی که این دوربین ارائه می کند به دلیل اینکه نشان دهنده یک بازیکن و تکنیک و مهارت او در حمل توپ است یک نمای تکنیکی (Technical Shot) محسوب می شود. در تمام مدتی که مسابقه در جریان است (توپ فعال) کارگردان فقط می تواند دورن برش انجام داده و برای لحظاتی نمای تمام قد از بازیکن صاحب توپ را نشان دهد و نشان از نمای بسته بازیکنان و نمای افراد خارج از زمین مسابقه (مربیان، نیمکت بازیکنان ذخیره، تماشاگران و…) که برون برش (cut away) محسوب می شود، ممنوع است.
جیمی آکفورد Jamie Oakford کارگردان جام ملت های اروپاUEFA Euro 2020 میگوید : «ما میتوانیم همه چیز را پوشش دهیم اما به روشی خاص. اگر روی بازی تاثیر بگذارد، آن را نشان خواهیم داد. ملاک آن عقل سلیم است. من دوست ندارم بیش از حد شلوغ کاری کنم. اگر بازی در جریان باشد، دوربین ۱ بهترین گزینه است. من فقط زمانی برش میزنم که فکر کنم میتوانم چیزی به پوشش مسابقه اضافه کنم. در برخی از کشورها، کارگردانان در حالی که بازی در جریان است، برون برش Cut away میزنند. این کار مرا دیوانه می کند.»
نماهای خیلی بسته
هنگامی که مسابقه در جریان نباشد (توپ غیرفعال) میتوان نماهای خیلی نزدیک از بازیکنان داخل زمین (cut in) و افراد خارج از زمین مسابقه (cut away) نشان داد. ضربات ایستگاهی مثل ضربه پنالتی و ضربات آزاد پشت محوطه جریمه که احتمال ایجاد موقعیت گل در آنها خیلی زیاد است. نیاز به نماهایی دارند که بیننده بتواند احساس و چهره زننده ضربه یا دروازه بان که منتظر نواخته شدن ضربه است را ببیند. یا نمای بسیار نزدیک از بازیکنی که آسیب دیده یا خطا کرده و جریمه شده است.
این نماها بسیار تأثیرگذار هستند و بیشترین کار را در ایجاد معنا برای بیننده تلویزیونی دارند. هنگام تمرکز روی چهره یک بازیکن، نمای بسته به بیننده امکان دو تجربه مشابه، اما کاملاً متفاوت را می دهد. کلوزآپ نگاهی انحصاری به حالات چهره بازیکن و در نتیجه به احساسات او ارائه می دهد، اما بیننده را نیز وادار می کند تا با او به صورت مثبت یا منفی ارتباط برقرار کند. پس دوربین بیننده را وادار می کند تا در مورد احساسات خود نسبت به آن بازیکن تصمیم بگیرد.
برون برش (Cut away)ها در روایت مسابقه فوتبال به نماهای انفرادی یا جمعی از حاشیه زمین مسابقه و کل استادیوم اشاره می کند. دیدن هیجان یک مربی که بازیکنانش را به حرکت و تلاش تشویق می کند، انتظار، اضطراب و هیجان تماشاگران طرفدار یک تیم و شاید کودکی زیبا یا زنی جذاب و… کریستوفر سالیوان معتقد است این نماها «نشان دهنده تلاشی برای بازآفرینی احساس حضور در ورزشگاه برای بیننده تلویزیونی است و میتواند به نگاه سرگردان یک هوادار در میان جمعیت در هنگام توقف بازی تعبیر شود.»
لحظاتی وجود دارد که باعث می شود بینندگان تلویزیون احساس کنند در حال تماشای یک مسابقه فوتبال از روی سکو هستند. شاید هنگامی که بازیکنی توپ به خارج از زمین می زند و کارگردان برای لحظاتی روی نمای نزدیک او می ماند و به بیننده اجازه می دهد ارتباط صمیمانه ای با بازیکن داشته باشد. با این حال، تولید تلویزیون زمانی در بهترین حالت خود قرار می گیرد که به مخاطب اجازه می دهد چیزهایی را ببیند که در یک مسابقه حضوری از دست می رفت. تلویزیون هم تجربه تماشا را تحریف میکند و هم آن را تقویت می کند و وقتی پوشش تلویزیونی فوتبال مدرن را در نظر میگیریم، اصرار بر غلبه یکی از آنها بر دیگری اهمیتی ندارد.
فولکر ویکر Volker Weicker کارگردان آزاد و استاد آکادمی هنرهای رسانه ای کُلن – آلمان یکی از کارگردانان مسابقات جام جهانی ۲۰۰۲ (ژاپن-کره جنوبی) در مصاحبهای می گوید : «مطمئناً سندی وجود دارد که دقیقاً توضیح می دهد که در کدام موقعیت بازی چه کاری باید انجام دهید. همه چیز در آنجا تنظیم می شود: چند حرکت آهسته می آید، کدام یک اول می آید، چند تکرار حرکت آهسته در یک حرکت ارسال می شود. این کاتالوگ تا حدی حاوی روحیه مخاطب است. سوالی که در HBS مطرح میشود این است: شاهکاری که ژاپنیها، ایرانیها، استرالیاییها و برزیلیها را بهطور یکسان خوشحال میکند، چگونه باید باشد؟ استانداردهای بین المللی متفاوتی برای پخش فوتبال وجود دارد.» ویکر در بخش دیگری از این مصاحبه میگوید: «به دلیل معماری استادیوم در انگلستان مردم خیلی نزدیک به زمین مسابقه می نشینند. در آلمان برای هر تشویق باید یک برش برای نشان دادن تماشاگران ایجاد کرد، در انگلیس تشویق همیشه در پس زمینه تصویر دیده می شود. شاید، به عنوان یک کارگردان HBS، ممکن است به این فکر کنید که خانمهای برزیلی کمپوشش را اغلب نشان ندهید تا بینندگان مسلمان را آزار ندهید. چنین دستورالعملی باید برای همه منصفانه باشد. شما باید بتوانید داستان هایی را در طول مسیر روایت مسابقه تعریف کنید: واکنش مربیان، بازیکنان تعویضی، برخورد خطاهای ساده یا مجازات شده توسط داور و…»
صفحه ۳ نشریه بسامد شماره ۱۲۴