خوشنویسی در فرهنگ ایرانی گنجینهای بی نظیر است که اگر به درستی در خدمت گرافیک قرار گیرد میتواند دنیای جدیدی را بر هنرمندِ طراح گرافیک بگشاید.
در نشریه شماره ۵۵ و ۵۶ مطلبی در مورد خط نستعلیق آوردیم و در آن بر این نکته تاکید کردیم که اگر چه فُـرم های نستعلیق به غایت زیبا هستند و دل بیننده را میربایند، به راحتی در کنار دیگر فرمهای بصری نـمینشینند و با آنها از درِ سازگاری در نمیآیند.
شکل حروف و کلمات در نستعلیق ارگانیک است و به کارگیری آنها در کنار عناصر بصری هندسی باید بـا هوشمندی صورت گیرد.
دلیل این موضوع نیز این است که نستعلیق دارایِ صفات منحصر به فرد و ممتازی است که یکی از آنها ریـتـم آن است.
دهها گونه ریـتـم در نستعلیق وجود دارد که از ترکیب آنها رقص زیبای کلمات و حـروف در صفحه به وجود میآید.
خط ثلث- مرقّع میرزا ابوالفضل ساوجی در کتابخانه ی ملّی فرانسه
ترکیب این ریتمهای متنوع، فرمهای نستعلیق را از اشکال هندسی دور و بـه فـرمهای ارگانیک نزدیک میکند.
در طراحی گرافیک به فرمهای هندسی نیز نیاز داریم. آنچه ما را بر آن داشت که طـیِ سلسله مطالبی به این موضوع بپردازیم این است که در ذهن ما ایرانیان خط نستعلیق بـر صـدر نشسته و هـرگـاه سخن از خوشنویسی به میان میآید این خط زیبا -که به حق به عنوان عروس خطوط اسلامی نام گرفته است -به ذهنمان خطـور میکند. اما خطوط اسلامی که همواره ایرانیان در کمال آنها نقش به سزایی داشتهاند دارای انواع و اقسامی است که زینتبخش عمارات و ابنیه و کتب و آثار به جای مانده از هنرمنـدانِ این دیار بودهاست وهنرمند طراح گرافیک امروز را به ذخایر بیبدیلی از عناصر بصری زیبا و افسونگر رهنمون میسازد.
از قضا بسیاری از این خطوط به دلیل هندسیتر بودن نسبت به نستعلیق در کتیبه نویسی و تزئین گنبدها و محرابها و ابنیه کاربرد فراوانی داشتهاند. هدف ما این است که طی شماره های گوناگون این نشریه تخصصی، شما را با این خطوط آشنا کنیم.
به عقیده مرحوم ”حبیب الله فضائلی“، انواع و اقسام خطوطِ اسلامی از دو خط اصلی یعنی کوفی و نسخ منشعب شدهاند.
هرچند انواع خطوط از یکدیگر نیز تأثیر پذیرفتهاند. از نظر ایشان تطور و دگرگونی و سیرِ خط از نظر تغییرات و زمانِ شیوع و انتشار، تـرقی و تکامل خطوط، تنوع اقلام و اقسام آن و همچنین انحطاط و رکود و زوال، شش دوره را پشت سر گذاشته است.
خط محقق- خوشنویس: علاءالدین تبریزی(۹۷۸ هجری قمری)
۱٫تطورِابتدایی: خط کوفی ابتدایی بدون نقطه و حرکات فتحه و کسره و ضمه بود و برای تسهیل خودنمایی، ”ابوالاسود دُوئَـلی (۶۹ ه.ق)“ اولین کسی بود که حرکات را به صورت نقطه ابداع کرد و نقطهگذاری حروف در اواخر بنی امیه (عهد عبدالملک) به دست نصر ابن عاصم و یحیی ابن یعمـر به وجود آمد و حرکات و ضوابط نزدیک به شکل امروز بهدست خلیل ابن احمد(۱۷۰ ه.ق) وضع شد.
۲٫تطور عظیم: از نیمه دوم قرن اول هجری تا اوایل قرن سوم که خود به دو دوره متمایز تقسیم میشود؛ دوره های تحول و اختراع و ایجاد اقلام (پیش از مامون) و دیگری دورة خلافت مامون که دوره دستهبندی اقلام و انتخاب و پیراستگی آنهاست.
۳٫ تطور سوم: فعالیت ابوعلی محمد ابن مُقله وزیر (۳۲۸ ه.ق) و برادرش منجر به خاتمه دادن به بی سر و سامانیِ اقلام، انتخاب ۱۴ نوع و اصلاح آنها، هندسی کردن ابعادِ حـروف و مقایسه آنهـا و به کمال و ظرافت رساندن خط بدیع ( نسخ) و توقیعات و رِقـاع و پیراستن خط محقَق و مشخص کردن اصول دوازدهگانه زیباشناسی خوشنویسی منجر شد.
۴٫ تطور چهارم: ”ابو الحسن علی ابن هلال مشهور به ابن بـوّاب“ (۴۱۳ ه.ق) در عهد القادر بالله عباسی و بهاء الـدوله دیلمی اقلام منتخب ابن مُقـله بر اساس قاعده هندسی و اصول دوازدهگانه را براساسِ نظر خود تبیین کرد و قلم جدید ”ریحانی“ را پدید آورد.
۵٫ تطور پنجم: دوره جرح و تعدیل خطوط و تثبیتِ قلمهای ششگانه، به دست ”یاقوت مستعصمی“ (۶۹۸ ه.ق) است. کار مهم وی این بود که خطوطی را که ابن مُقـله و برادرش و همچنین ابن بواب به قوام و نظام درآورده بودند، براساسِ مقیاسِ آن دو (هندسه و نقطه) مورد دقت نظر قرار داد و از میان آنها شش خط را برگزید که عبارتند از: ثلث، نسخ، ریحان، محقق، توقیع و رقاع
۶٫ تطور ششم: این دوره، دوره پیدایش سه خـطِ جدید است که ایرانیان در فاصله سه قرن آن را به وجود آوردند. این دوره از قرن ششم و هفتم شروع شد و در دو قرن هشتم و نهم به پختگی رسید و در قرون دهم و یازدهم کمال و توسعه یافت. این سه خط عبارتند از تعلیق، نستعلیق و شکسته که اولی اکنون در ایران متروکشده ولی نستعلیق و شکسته به رونق و اعتبار خود باقی است.
خط شکسته نستعلیق- خوشنویس: مجتبی ملک زاده(هنرمند معاصر)
به اعتقاد ”استاد حبیب الله فضائلی“ از بین خطوط مختلف و متنوعی که در ممالک اسلامی بوده و استفاده میشده میتوان هشت خط را به عنوان خطوط اصلی برگزید که عبارتند از :
نسخ، رقعه، نستعلیق، شکسته، ثـلـث و زیر مجموعه های آن توقیع و رقـاع، محقق ( و ریحـان)، دیوانی، کـوفـی.
نتیجه گیری :
در گذشته نامگذاری خطوط بر مبنای ریزی و درشتی، سادگی یا به هم پیچیدهبودن نوشته و دارای خواص تزئینی بودن صورت می گرفته است. در نتیجه اگر به منابع قدیمی مراجعه کنیم با تعدد نامگذاری خطوط برخورد میکنیم. امّا در زمان ما، درشتی و ریزی قلم ملاک نامگذاری قرار نمی گیرد. چه هر خطی را می توان درشت یا ریز یا متوسط نوشت. به علاوه در گذشته گاه خطوط مشابه به دلیل انتساب به افراد، اسامی متفاوتی به خود می گرفتند. همچنین بعضی از خطوط علی رغم شباهتهای بسیار و تفاوت اندک با نامهای مختلف شناخته میشدند مانند شباهت خطوط محقق و ریحان یا خطوط رقعه و دیوانی.
نمونه خط تعلیق
بنابراین در تقسیمبندی منطقیتر، تنها ملاک و میزان صحیح و فنی برای تعیین خطوط اصلی و اساسی – پس از اعتبار تداول و رواج آنها – باید شکل و هیأت متمایز هر یک از انواع خطوط و صورت ظاهر و مشخص آنها باشد. به همین دلیل می توان خطوط اصلی را در هشت خانواده قرار داد که هر یک از این اقلام هشتگانه را میتوان در اندازههای مختلف نوشت. ترتیب اسامی خطوط هشتگانه که در سطرهای بالا ذکر شد بر حسب کثرت استفاده در کشورهای اسلامی است ولی ترتیب خطوط بر اساس زمان پیدایش عبارت است از:کوفی، محقق، ثلث، نسخ، دیوانی، رقعه، نستعلیق، شکسته
درقسمت بعد به ویژگیهای هرکدام از این خطوط و قابلیت های بصری آنها خواهیم پرداخت.
صفحه ۳ نشریه تخصصی بسامد شماره ۶۷-۶۸