در سال ۱۳۶۱ پس از گذراندن آموزشهای اولیه در دانشکده صدا و سیما به استخدام سازمان صدا و سیما در آمدم. در آن زمان بسیار مهم بود که افراد-قبل از وارد شدن به محیط کار- دانش لازم را کسب کنند.
به همین دلیل پیش از آنکه در لابراتوار فیلم مشغول شوم دورههای تخصصی را در آن دانشکده گذراندم. لازم میدانم اسامی استادان گرانقدری را که دلسوزانه به ما آموزش میدادند، ذکر کنم تا ادای دینی به آنها کرده باشم. استاد شهیدی(فیلمبرداری)، استاد ضابطی جهرمی(تدوین)، استاد خطیر(عکاسی) و دیگر بزرگواران مهندس محمدتقی شاهرخ و استاد نجفی پور حق استادی بر گردن ما دارند. تمام دوران خدمتم را تا سال ۸۴(که بازنشسته شدم)، در لابراتوار فیلم سازمان صدا و سیما گذراندم. پس از بازنشستگی چند سالی را به صورت قراردادی در واحد پذیرش فنی بودم. وظیفة من در لابراتوار کنترل و پیگیری امور فیلمها و سریالها بود. اگر بخواهم بعضی از این فیلم و سریالهای خاطره انگیز را ذکر کنم میتوانم، سریالهای ولایت عشق، مزد ترس، کلاه پهلوی، بافتههای رنج و فیلمهای مهمان مامان، بنام پدر، مزرعه پدری، قارچ سمی، مریم مقدس، پروانهای در باد و اسپاگتی را نام ببرم.
کار در لابراتوار، کار بسیار سخت و ویژهای است و از ویژگی آن این است که انجام دادن وظایف در چارچوب ساعت اداری و کارمندی نمیگنجد و اگر عشق و علاقهای به کار نباشد حتی اگر درآمد زیادی هم در آن باشد، بسیاری نمیتوانند در این کار دوام بیاورند.
اوج کار لابراتوار فیلم در ماههای منتهی به بهمن ماه بود که باید فیلمها برای شرکت در جشنواره فیلم فجر آماده میشدند. فشردگی کارها گاهی به حدی بود که مجبور بودیم شبها نیز در محل کار بمانیم تا بتوانیم فیلمها را به موقع به تهیه کنندگان تحویل دهیم.
به خاطر دارم سال۸۸-۸۹، برندة بخش جلوههای ویژه جشنواره فیلم فجر شدیم که نقطة عطفی در کارنامة کاریام محسوب میشود. قصد نصیحت کردن ندارم ولی فکر میکنم تجربیاتی از کار و حکمتهایی را که از بزرگواران و پیشکسوتهای خودم کسب کردهام، برای روشن ماندن چراغ فرهنگ و اخلاق کاری ذکر کنم.
ما در کار یاد گرفتیم احترام گذاشتن به پیشکسوتها را فراموش نکنیم و امانت دار مسئولیتهایی باشیم که در سازمان به ما واگذار شده است.
یکی از این امانتها، اخذ تجربیات پیشینیان و به کار گرفتن آنها در کار و انتقال تجربهها به نسلهای بعد است. چیزی که این روزها کمتر به آن بها داده میشود. در رفتار بزرگان میدیدیم که حفظ شان حرفهای برایشان از هر چیز دیگری مهم تر بود و از جمله به این موضوع بسیار حساس بودند که برای بدست آوردن پست و پول به هر کاری تن نمیدادند. احترام گذاشتن به کسانی که سابقة بیشتری داشتند (حتی یک ماه) اصل مسلم و پذیرفتهای شده بود و رعایت این اصل موجب شده بود، شان و احترام خودمان نیز تضمین شود. بد نیست یکی، دو خاطر خوشی که از دوران کاری ام در ذهنم نقش بسته را ذکر کنم. یکی از آن خاطرات به فیلم میکس مربوط میشود که در لابراتوار فیلم، فیلمبرداری شد. در این فیلم مرحوم خسرو شکیبایی نقش اول را داشت و ما این سعادت را داشتیم که برای مدتی در کنار عمو خسرو باشیم و آن ایام، جزو شیرین ترین لحظات خدمتم در سازمان است. حیف که زود از میان ما رفت.
دربارة جشنواره فیلم فجر گفته بودم که مجبور بودیم در آن ایام شبانه روز در لابراتوار باشیم. به دلیل فشردگی کارها و خستگی مفرط یک شب به من استراحت دادند که ساعت ۹ شب برای دیدن فیلم دوئل به سینما بروم. به اتفاق یکی از دوستان صاحبنظر به سینمای جشنواره رفتیم. پس از دیدن فیلم زمان خروج از سینما به دوستم گفتم فیلم دوئل فقط هزینه کرده بودند و به نظرم در حد انتظار نبود و فلان فیلم از دوئل به مراتب بهتر بوده. دوستم گفت تو فیلم را دیدهای که نظر میدهی؟ گویا من به دلیل خستگی از اواسط تیتراژ آغازین فیلم به خواب رفته و آخر فیلم بیدار شده بودم. خودم هم نمیدانم بر چه اساسی در مورد فیلم نظر دادم. شاید بعضی از قضاوتهای ما در زندگی در مورد رویدادها یا افراد از این دست باشد. بعدها هر وقت فیلم دوئل را میبینم از آن لذت میبرم و به یاد آن خاطره میافتم.
صفحه ۱۲ نشریه تخصصی بسامد شماره ۹۷