تلویزیون بعد از سینما بهعنوان دومین شکل نمایش تصاویر واقعیِ متحرک ظهور کرد و تحولی عظیم در تجربیات بصری انسان پدید آورد. سینما، بازنمایی واقعیتی است که قبلا جلوی دوربین آن اتفاق افتاده است اما قاب کوچک تلویزیون تصویر واقعیتی را نمایش میدهد که در همان لحظه و در جایی دیگر در حال رخ دادن است. زنده بودن و در لحظه بودن (هرچند که به دلیل ناتوانی رسانه جدید در ضبط محتوای خود بود) شاخصه اصلی تلویزیون شد و زندگی را به خانههای مردم برد.تلویزیون انشعابی الکترونیک از سینما بود که سعی میکرد قواعد تصویرگری را از پیشکسوت خود وام بگیرد. اما طی سالهای بلوغ خود، کمکم به استقلال تکنیکی رسید و ویدئونگاری(Videography) را در مقابل فیلمنگاری(Cinematography) به عنوان سبکی مستقل در ارائه محتوای دیداری-شنیداری تثبیت کرد.
سینما را هنر هفتم نامیدند زیرا هنرهای ششگانه را در خود جمع آورده بود. در این صورت اگر برنامهسازی تلویزیونی را نوعی تولید هنری بدانیم-که باید چنین باشد و غیر از این نیست- تلویزیون بدون شک هنر هشتم خواهد بود. تولید تلویزیونی فرآیندی است که شامل مجموعهای از تکنیکهای فنی و هنرهای انسانی میشود که یکی ازآنها فیلمسازی است. در نتیجه میتوان تلویزیون را جامعترین شکلِ تجلی هنر انسانی دانست. با این نگرش تمامی جنبههای فنآورانه و تکنیکی در فرآیند برنامهسازی را میتوان به عنوان هنرهای چندگانهای شناخت که محصولات تلویزیون را تولید میکنند؛ هنر کارگردانی، هنر نورپردازی، هنر تصویربرداری، هنر صدابرداری، هنر طراحیصحنه، هنر اجرا و بازیگری، هنر تنظیم رنگ دوربین، هنر نگارش و ایدهپردازی، هنر مونتاژ و… در نهایت هنر مخاطبشناسی و جذب حداکثری! و نتیجة همه اینها در یک قاب کوچک به نمایش در میآید که البته اکنون دیگر آنقدرها هم کوچک نیست! مفهوم »زیباییشناسی قاب« شاید به کوچک یا بزرگ بودن آن چندان ارتباطی نداشته باشد اما رعایت قواعدی که قاب سینما و تلویزیون را زیبا و جذاب میکنند، اهمیت حیاتی دارد. شاید آن هنگام که نقاشی گمنام برای اولین بار کشیدن نقش را از دیوار غارها به دیوار کاخها برد، مفهوم قاب در سادهترین شکل آن ایجاد شد و شاید آن هنرمندان ناشناس که در مصر باستان چهرهها را بر تختههای چوبی میکشیدند و یا نخستین نگارگران کتابهای ایرانی و یا پیشگامانی که در قرون وسطی نقاشی را از دیوار به روی بوم کتانی منتقل کردند، مفهوم »ترکیببندی در قاب« و نیاز به آن را بیش از پیش احساس کردند.قاب زیبا شامل مجموعهای از عناصر آبژکتیو است که مفهوم مورد نظر هنرمند را با چاشنی تعادل بصری درهم میآمیزد. تلویزیون نیز همچون نقاشی، عکاسی و سینما، نیازمند بهرهبرداری از قواعد زیباییشناسی قاب است تا محتوای خود را هرچه جذابتر ارائه کند.
سوژه انسانی یکی از فراوانترین عناصر بصری در قاب تلویزیون است.
نگارگری کتب ایرانی و پرتره چوبی مصر باستان
بنابراین ایجاد ترکیببندیهای صحیح و متعادل از انسان که جلوهای چشمنواز داشته باشد یکی از چالشهای اصلی در قاببندی تصویر تلویزیونی محسوب میشود. اگر از ملاحظات مفهومی که در تولیدات نمایشی بوسیله شکستن قواعد ترکیببندی حاصل میشود، بگذریم، در برنامههای معمول تلویزیون از قبیل گفتگومحورها ارائه قاب زیبا از انسان با استفاده از برخی قواعد رایج از قبیل قاعده تقارن(Symmetry)، قاعده یکسوم(Rule of Thirds)، مارپیچ طلایی(Golden spiral) و رعایت مفاهیمی مانند تعادل (Balance)، عمق میدان (Depth of Field) و تأثیر عناصر میزانسن مانند نور، رنگ، گریم، چیدمان صحنه و… امکانپذیر خواهد بود.
هدف از کاربرد این قواعد؛ هرچه بهتر دیده شدن سوژه انسانی است. »بهتر دیدهشدن« به دو معناست: نخست، برجستهسازی سوژه انسانی تا از مابقی عناصر موجود در قاب به خوبی قابل تشخیص و مشاهده باشد. دوم تلاش برای هرچه زیباتر دیده شدن سوژه انسانی با هدف پوشاندن جزئیاتی که فرم مناسب ندارند و نمایاندن زیباییهای قابل نمایش! در زیباییشناسی قاب تلویزیون وقتی پای سوژه انسانی به میان میآید هدف ما نه فقط نشان دادن فرد است به همان شکلی که هست، بلکه یک درجه بالاتر یعنی جذابتر نشان دادن او از آنچه که هست. زاویهبندی دوربین، نورپردازی و چهرهآرایی ابزارهای برنامهساز در رسیدن به این هدف است.در این مطلب قصد داریم یکی از مفاهیم و عناصر ترکیببندی در قاب تک نفره (Single Shot) بخصوص در تولیدات گفتگومحور را بررسی کنم. مفهوم محدوده چهره (Face Range) همانگونه که از نامش برمیآید مربوط به نماهایی است که سوژه انسانی دارند و مهمترین بخش قاب تصویر است. این مفهوم میگوید که در حدفاصل زیر چانه تا بالای سر سوژه نباید عنصری باشد که جلب توجه کند یا اختلال بصری (Visual Noise) در چهره فرد ایجادکند. بر این اساس هر عنصر بصری که در این محدوده وارد شود -چه در پسزمینه و چه در پیشزمینه- به عنوان اختلال بصری محسوب می شود و باید حذف شود.
به شکلهای ذیل دقت کنید. عناصر دکوراتیو (زوائد و شاخ و برگ گیاه) که در محدوده چهره قرار گرفتهاند باعث ایجاد اختلال بصری شده و تمرکز نگاه بیننده را برهم میزنند.
«هربرت زتل»(Herbert Zettl) میگوید:
وقتی گلدان را پشت سر سوژه انسانی قرار میدهیم این طور به نظر خواهد رسید که گویی گلها از سر او روییدهاند!(Television production Handbook- P.457)
در مورد قرار گرفتن خطوط ناشی از شاخ و برگ گیاهان در پیشزمینه نیز دیگر جای بحثی باقی نمیماند که چه تأثیر مخربی در چشم مخاطب میگذارد. بنابراین در چیدمان صحنه باید محل قرار گرفتن چنین عناصری به دقت تعیین شود تا وارد محدوده چهره نشوند.گاهی آثار مخرب نفوذ عناصر دکوراتیو به محدوده چهره از ایجاد اختلال بصری برای بیننده فراتر میرود و ناخواسته معانی و مفاهیم منفی در ترکیببندی تصویر و شخصیت سوژه انسانی ایجاد میکند. عکس های ذیل قرار گرفتن عناصر دکوراتیو به شکلی نامناسب در محدوده چهره که باعث ایجاد انگارههای منفی در شخصیت سوژه انسانی شده است را نشان می دهد. به عبارت دیگر در هرکدام از این شکلها اتصال عناصر مخرب در پسزمینه با سر و بدن عنصر انسانی معانی ناخوشایندی بوجود آورده است. در شکل ذیل به علت قرار گرفتن سر مجری در مرکز تقارن نقش برجستههای دیواره دکور انگارة «شاخ» ایجاد شده است.
در شکل ذیل قرار گرفتن دوربین در زاویة نامناسب علاوه بر اینکه چهره مهمان را به حالت نیمرخ در آورده، باعث قرار گرفتن چیدمان صحنه (عصاهای کوهنوردی) پشت سر مهمان و ایجاد انگاره «شاخ» شده است.
در شکل ذیل اتصال عناصر پسزمینه (نشان جشنواره و نشان شبکه) با شانههای مهمان، انگارة «ضحاک» را ساخته است.
به نظر شما شکل ذیل دچار چه انگارهای است؟ در درجه اول مسئول ایجاد چنین انگارههای منفی شخص تهیهکننده است.
اگر در جایی غیر از تلویزیون ایران چنین اتفاقاتی میافتاد بدون شک مسئول اصلی آن را کارگردان میدانستم. اما در هرحال طراحصحنه، کارگردان و تصویربردار در جلوگیری از ایجاد چنین حالتهای ناخوشایندی مسئول هستند. نکته دیگری که در نماهای تک نفره تأثیر منفی بر ترکیببندی قاب تصویر میگذارد استفاده از متن یا نوشته در بخشهایی از دکور است که در پسزمینه سوژه انسانی قرار میگیرد.وجود متن(حروف و کلمات) در پسزمینه تمرکز بصری مخاطب را بر عنصر انسانی و محتوای کلام او به شدت کاهش میدهد و تأثیر محتواییِ برنامه را به حداقل میرساند. در تصویر ذیل بخشی از کتیبه مذهبی در پسزمینه مهمان برنامه قرار گرفته است. این حروف و علایم تنها باعث ایجاد ابهام بصری شده و در ترکیببندی تصویر خطا محسوب میشود.
در تصویر زیر علاوه بر اینکه اندازه نما(Close up) برای دکوپاژ گفتگوی معمولی مناسب نیست، زاویه نامناسب دوربین (Profile Shot) هم باعث ایجاد حالت نیمرخ شده و هم متن موجود در نمایشگر دکور را در پسزمینه چهره قرار داده است.
در ساختارهای دیگر ژانر گفتگومحور نیز قرار گرفتن متن و نوشته در پشت سر عنصر انسانی خطا محسوب میشود. این نکته در چینش دکور سخنرانیها و اجرای کنفرانسهای مطبوعاتی (که زیرمجموعه گفتگومحور هستند) بیشتر به چشم میخورد. گاهی حروف و کلماتی که در این قابها دیده میشود معانی منفی و ناخوشایندی به خود میگیرند. هرچند که چینش صحنه سخنرانی و پس زمینه کنفرانس مطبوعاتی کاملا در اختیار گروه پوشش دهنده نیست اما لازم از که برای ایجاد ترکیببندیهای مناسب جابجایی های لازم در چیدمان صحنه صورت گیرد. بطور مثال در تصویر ذیل متن فارسی و انگلیسی با جانمایی نامناسب در پسزمینه محل ایستادن سخنران قرار گرفته است. که هم تمرکز بصری مخاطب را برهم زده است هم نوشتهها قابل خواندن نیستند.
در شکل بعدی علاوه بر اینکه نوشته در پسزمینه سخنران قرار دارد، حضور میکروفون نیز در محدوده چهره باعث تشدید خطای ترکیببندی در تصویر برنامه شده است. مشکل حضور میکروفون در محدوده چهره، که تقریبا در بیشتر برنامههای سخنرانی رسانه ملی وجود دارد.
در شکل ذیل نیز که یک نمونه قاب از کنفرانس خبری است، چینش عناصر نوشتاری در پسزمینه عنصر انسانی باعث خطای فاحش در ترکیببندی قاب شده است.
صفحه ۸،نشریه بسامد شماره ۱۰۱
با سلام واحترام
استاد آتشین عزیز
مطالب زیبا شناسی ونویز بصری درقاب بندی تک نفره برنامه های گفتگو محور بسیار عالیست
با سپاس
مجید بخشی دولت آبادی مرکز تبریز
سلام
از اظهار لطف شما ممنونیم.
سلام
مایه مباهات ماست که مطالب نشریه را مفید و قابل استفاده می دانید. خوشحال خواهیم شد مطالب ارزشمند شما را نیز برای درج در نشریه دریافت کنیم.
سلام
از حسن نظر شما سپاسگزاریم.
سلام
تشکر از شما
تشکر