در ویرایش جدید نظام مشاغل سازمان که در سال ۱۳۹۸ به تصویب رسید و ابلاغ شد، شاهد اتفاقی مثبت هستیم و آن تغییر عنوان شغلی »کارگردان ویدئو« به «کارگردان تلویزیونی» است. در همین بخشنامه ذیل تعریف عنوان شغلی کارگردان تلویزیونی چنین آمده است : «صاحبان این شغل با به کارگیری خلاقانه منابع برای تولید برنامه با یك یا چند دوربین به صورت تدوین همزمان از ایده تا دیده برعهده دارند.»
علاوه بر این که این جمله از لحاظ نگارشی غلط است، تعریف صحیحی هم از شغل کارگردان تلویزیون بیان نمیکند. زیرا خلاقیت در شغل کارگردانی، شرط لازم است اما کافی نیست. کارگردان در تولید تلویزیونی مسئول تمامی جنبههای هنری برنامه است. زیباییشناسی و ذهن خلاق، به او کمک میکند تا نحوه صحیح انتقال معنا از طریق فرم را طراحی و اجرا کند. کارگردان تلویزیونی ذاتاً یک هنرمند است و دانش آکادمیک خود را در وادی هنرِ تولید تلویزیونی کسب کرده است.
در این مسیر شناخت انواع برنامهها، تکنیکهای تولید، قواعد تئوریک، عناصر زیبایی شناسی تصویر تلویزیونی(حجم، رنگ، نور و…)، موسیقی و صدا، همچنین شناخت مخاطب و ابزار تولید، مطالعات عمیق و گسترده در زوایای مختلف هنر انسانی، نگرش بنیادین کارگردان تلویزیونی را شکل میدهد. بنابراین شخصیتی حساس و هنرمند که آموزش تخصصی لازم دیده است، به عنوان کارگردان وارد دنیای تلویزیون میشود، قادر خواهد بود مسئولیت تمامی جنبههای هنری تولید تلویزیونی را برعهده بگیرد.
کارگردان به عنوان معمار ساختار برنامه تلویزیونی، تصمیم گیرندة اصلی در روند شکلگیری فُرم تصویر تلویزیونی است و راهبریِ هنری سه مرحله «پیشتولید، تولید و پستولید» را به عهده دارد. اعضای تیم تولید با هدایت کارگردان وظایف تخصصی خود را انجام میدهند و کارگردان با تسلط برتمامی زوایای تولید، برآیند فعالیتهای آنها را برای تولید محصول نهایی پیش میبرد.
با نگاهی به مراحل تولید برنامههای رسانه ملی و بررسی نقش و تأثیر کارگردان در شکلگیری فرم برنامهها، به زنان و مردانی میرسیم که وظیفه اصلیشان را در کار کردن با میکسر تصویر تعریف میکنند و خودشان را بیشتر سوئیچر میدانند تا کارگردان!! در جستجوی هویت و جایگاه کارگردان در تلویزیون ایران به رنجنامهای میرسیم پر از آب چشم. مجموعه شرایطی را که باعث شده است کارگردان در تلویزیون ما به جایگاه نازل امروزی برسد، میتوان در چند علت جستجو کرد :
۱) نواقص ساختاری سازمان، ۲) ضعف آموزش، ۳) بیانگیزگی، ۴)فراموشی هویت شغلی
طی دو دهة اخیر، سیاستهای کلی سازمان صدا و سیما برای تولید برنامههای تلویزیونی در شکلگیری شرایط فعلی و سقوط جایگاه کارگردان تأثیر مستقیم داشته است. اتخاذ این سیاستها- به هر دلیل – نزول شاخصهای کیفی را درپی داشته و تولید تلویزیونی را قربانی منافع حاصل از چنین سیاستهایی کرده است.
زنده گرایی!
سیاست افزایش تعداد شبکههای تلویزیونی بدون توجه به محدودیت ظرفیتها و سرمایههای سازمانی، ترجیح کمیت بر کیفیت را به همراه داشته است. به فرض اینکه سازمان ما ظرفیتهای فنی بالایی داشته باشد (استودیوها و تجهیزات) اما آیا به همان اندازه نیروی انسانی هنرمند، متخصص و کارآمد در اختیار دارد؟ جواب این سوال را میتوان در کیفیت محصولات رسانه ملی جستجو کرد. تولیدِ باکیفیت تلویزیونی نیازمند صرف زمان و انرژی است. اما تأمین محتوای آنتنِ شبکههایی که نیازهایی بیش از ظرفیتهای تولیدی دارند، سازمان را به سمت تولید زنده سوق داده است.
برنامهسازی بدون دردسرهای پیشتولید و پستولید! هرچه هست در همان لحظه اتفاق میافتد و تمام میشود. اما کیفیت محصول چه میشود؟ کیفیت؟! این دیگر چه صیغهای است؟ مگر نمیبینید برنامه زنده! است؟
آری! این یکی از بلاهایی است که بر سر تلویزیون ما آمده است. تمام کاستیها، نقصها و ضعفهای تولید با توجیه زنده بودن برنامه موجه میشوند. آنتن تلویزیون ظاهراً با کمترین هزینه و زمان پر میشود و در این میان کسی از شاخصهای کیفی چیزی نمیپرسد. چراکه این شیوه، سهلالوصول است!
شبکههای رسانه ملی، مملو از برنامههایی هستند که هیچ توجیهی برای اجرا و پخش زنده آنها وجود ندارد. اما بهصرفه اند! اما آیا واقعا تولید زنده، بهرهوری بالاتری نسبت به تولید ضبطی دارد؟ بطور قطع جواب این سوال منفی است. دکور برنامهای که میتوان چندین اپیزود از آن را در یک روز کاری ضبط کرد، باید برای ماهها یک استودیوی تلویزیونی را اشغال کند. به دلیل اینکه روزانه یک ساعت پخش زنده دارد!
استودیویی که میتواند در اختیار برنامههای دیگر قرار گیرد تا نیازی به اجاره کردن استودیوهای خصوصی نباشد. آیا سهلالوصول بودن تولید زنده ارزش افت کیفی و در نتیجه از دست دادن مخاطب را دارد؟
در چنین شرایطی که کمیت بر کیفیت غالب است کارگردان تلویزیونی چه نقشی در روند تولید خواهد داشت؟
برنامهای که دکور آن بدون تأیید کارگردان طراحی و ساخته میشود، نورپردازی آن بدون نظر کارگردان انجام میشود، میزانسن و چینش اجزای صحنه نیز با تشخیص تهیهکننده صورت میگیرد و حتی گاهی به خود این اجازه را میدهند که در دکوپاژ نیز اعمال نظر کنند و …
در اجرای زنده چنین برنامههایی که عموماً با استرس، عجله و سردرگمی همراه است چه جایی برای ارزشهای کیفی میماند که کارگردان بخواهد از آن دفاع کند؟! هنگامی که تصمیمات ساختاری برنامه بدون حضور و نظر کارگردان گرفته میشود توقع تولید با کیفیت، خیالی خام است.
برونسپاری
سیاست دیگری که در دو دهه اخیر سایه شوم خود را بر تولید تلویزیونی در رسانه ملی انداخته است واگذاری تولیدات سطح »الف«و »ب« به شرکتها، دفاتر تولیدی و تهیهکنندگان خارج از سازمان است. بدین ترتیب سازمان در نقش یک رسانه منتشرکننده (Publisher) عمل میکند و مسئولیت تولید این نوع برنامهها را از خود ساقط میکند. برنامهای که تمامی مراحل تولید آن در خارج از سازمان انجام میشود چه تضمینی برای حفظ شاخصهای کیفی دارند؟ چه معیارهایی برای واگذاری این برنامهها به تهیهکنندگان خاص وجود دارد؟ ملاک ارزشگذاری کیفی این محصولات چیست؟ آیا تهیهکننده و اعضای تیم تولید این برنامهها تحصیلات مرتبط و صلاحیت حرفهایِ برنامهسازی دارند؟ آیا تولید این برنامهها از عهده نیروی انسانی و ظرفیتهای فنیِ درون سازمانی خارج است؟ آیا نیروهای خارج سازمان کیفیت بهتری از تولید را ارائه میدهند؟
با ادامة این سیاست، نیروی متخصص داخل سازمان که از دایرة تولیدات مهم و شاخص تلویزیونی خارج مانده است سرگرم تولید برنامههایی با درجه کیفی «جیم» و «دال» میشود و فرصت ارتقاء و تجربهاندوزی در سطح اول برنامهسازی را از دست میدهد. بدین ترتیب میزان تسلط و تجربة کاریِ کارگردان تلویزیونیِ ما (که ناگزیر به حضور در تولید چنین برنامههایی است) در همین سطح متوقف میشود. کارگردانِ موظفِ سازمانی تدریجاً به کار در این شرایط عادت میکند و نیازی به ارتقاء دانش تئوری و بهروز کردن دانستههای خود نمیبیند و در نهایت توانایی برعهده گرفتن مسئولیت تولیدات بزرگ تلویزیونی را از دست میدهد.
پاسخ به یک سوال اساسی که در نقد این دو سیاست کلان سازمانی وجود دارد راهنمای مناسبی برای تصمیم گیریهای راهبردی در ادامه حرکت و تحوالات آتی رسانه ملی ما خواهد بود. آیا اتخاذ سیاستهای برونسپاری و زندهگرایی تأثیر مثبتی در بهرهوری کیفی محصولات تلویزیونی (که نشانه اصلی آن جذب مخاطب حداکثری است) داشته است؟
در چنین شرایطی که ملاکهای مناسبی برای ارزشگذاری کیفی محصولات تلویزیونی و سنجش آنها با تراز استاندارد و در سطح تولیدات جهانی وجود ندارد، ناآشنایی مدیران واحدهای تولیدی با معیارها و شاخصهای کیفیِ تولید، مزید بر علت شده است. عدم تسلط برخی مدیران بر حوزه تخصصی تولید تلویزیونی باعث شده است که در قبال کیفیت محصولات واحد تحت مدیریت خود مسئولیتی احساس نکند زیرا معیار و مقیاسی برای تشخیص سره از ناسره ندارند. بدین ترتیب مطالبهگریِ کیفی در چنین واحدی به دست فراموشی سپرده میشود یا در حد شعار باقی میماند. پرسنل چنین واحدهایی به تدریج انگیزه فعالیت، خلاقیت و ابتکار خود را از دست میدهند و نیروی انسانی متخصص به وادادگی و دلزدگی دچار میشود. کارگردان نیز به عنوان رهبر تیم تولید هنگامی به این درک میرسد که از نگاه مدیر بالادستی فرقی بین عملکرد »مطلوب« و »باریبههرجهت« نیست، روش دوم را که سهل و ممتنع است برمیگزیند و ناخواسته بیانگیزگی به عوامل برنامهساز نیز سرایت میکند.
آموزش
رنج دیگری که به تلویزیون ما تحمیل شده است، آموزشهای سطحی و کم کاربرد به دانشجویان رشته کارگردانی و همچنین ضعف در آموزش های حین خدمت کارگردانان تلویزیونی است. در ابتدا باید ببینیم در سازمان ما چه کسانی واجد شرایط اولیه برای ورود به این شغل هستند.
۱- فارغالتحصیلان رشته کارگردانی از دانشگاه صداوسیما
این افراد با داشتن مدرک معتبر دانشگاهی و مورد تأیید وزارت علوم کمترین مشکل را برای احراز شغل کارگردان تلویزیونی دارند. بنابراین پس از کسب صلاحیت شغلی از کمیته تخصصی کارگردانی و گذراندن دوره کارورزی وارد عرصه عمل شده و در یکی از شبکههای معاونتهای سازمان (سیما، برونمرزی و سیاسی) یا مراکز استان مشغول به کار میشوند. دورههای آموزشی دانشگاه صداوسیما با حضور مدرسان مجرب در حوزههای تخصصی، بسیار با ارزش است اما کافی نیست. (لزوم بازنگری در واحدهای درسی، تعریف کارگاههای تخصصی و جدیت در برگزاری واحدهای عملیِ کارآموزی)
کارگردان جوان با در دست داشتن مدرک معتبر و سطح آموزش ناکافی وارد چرخه تولید میشود. مهمترین منبع آموزش عملی او همکاران پیشکسوتی هستند که یا بیانگیزهاند یا اهل مطالعه و بهروزآوری دانش خود نیستند و یا (با وجود اشتیاق) توانایی یا فرصت انتقال تجربیات خود را به نسل بعدی ندارند، ضعف در آموزشهای ضمن خدمت نیز مزید بر علت ناتوانی پیشکسوتان در پرورش کارگردان جوان میشود. بنابراین تازهواردها به این شغل با کمترین آموزش عملی و با کسب تجربیات ناقصی که سینه به سینه به آنها رسیده است، بدون اینکه درک درستی از جایگاه شغلی خود داشته باشند، به عنوان کارگردان مشغول به کار میشوند و پس از سالها همان تجربیات نخنما را که آمیخته با سلیقههای شخصی است، به نسل بعدی منتقل میکنند.
۲- فارغالتحصیلان دانشکده صداوسیمای قم
(دانشکده دین و رسانه)
این دانشکده در سالهای قبل فارغالتحصیلان خود را در رشتههای تهیهکنندگی و تولیدسیما راهی سازمان میکرد. به ظاهر در حال حاضر رشته تهیهکنندگی، حذف و به جای آن ادبیات نمایشی جایگزین شده است. در هر صورت فارغالتحصیلان این دانشکده با داشتن مدرک معتبر و دانش تخصصی غیرمرتبط از طرف سازمان به عنوان نیروهای مستعد ورود به شغل کارگردانی در نظر گرفته میشوند. این افراد با گذراندن کمترین (یا هیچ) واحد تخصصی در حوزه کارگردانی تلویزیونی برای کسب مجوز شغلی به کمیته تخصصی کارگردانی ارجاع داده میشوند.
کارگردانی یک هنر است و کسی که استعداد هنری ندارد ممکن است وارد این شغل شود اما بدون شک در آن به موفقیتی دست نخواهد یافت. به عقیده نگارنده کسانی باید برای آموزش آکادمیک در این شغل پذیرفته شوند که ذاتاً هنرمند باشند و با کسب تخصص حرفهای، خلاقیت خود را در جهت تولید محصولات تلویزیونی بکار گیرند. بدون داشتن روحیه حساس هنری، خلق هنرمندانه غیرممکن است و محصولات رسانهای که در آنها روح هنر دمیده نشده باشد بیخریدار میماند.
حال این سئوال پیش میآید که آیا میتوان به موفقیت کسی که با مدرک سطح ۲ حوزه علمیه و گذراندن دورة آموزشی تهیهکنندگی، متقاضی ورود به شغل کارگردانی تلویزیونی است، امیدوار بود؟
بنابراین بکارگیری این افراد در عنوان شغلی کارگردان نه تنها هیچ کمکی به ارتقاء سطح کیفی تولیدات سازمان نمیکند بلکه راه ورود جوانان هنرمند و مستعدی را که سرمایههای واقعی تلویزیون هستند، میبندد.
۳- فارغالتحصیلان کارگردانی سینما و نمایش
این افراد که معمولا در عناوین شغلی دیگری مشغول به کار هستند و پس از گرفتن مدرک مرتبط (کارشناسی حرفهای سینما) از دانشگاه علمی کاربردی، برای تغییر عنوان شغلی به کارگردان تلویزیونی اقدام میکنند و یا در بدو ورود به سازمان، مدارک مرتبط دارند.
در جدول ۱ فهرست مدارک مرتبط برای ورود به شغل کارگردان تلویزیونی آمده است. (نظام مشاغل سازمان ۱۳۹۸)
هرچند سینما و تلویزیون اشتراکاتی در مبانی دارند اما در فرم اجرا و قواعد تولید، تفاوتهای فراوانی دارند.

بنابراین فارغالتحصیلان رشته کارگردانی سینما نباید بدون کسب آموزشهای تخصصی و درک زیباییشناسی تلویزیون به عنوان کارگردان بهکار گرفته شوند. زیرا سمت نگاه سینماگر با سوی نگاه تصویرپرداز (Videographer) تلویزیونی فرق دارد. بنابراین اگر اجبار یا اصراری در ورود دارندگان مدارک سینمایی به شغل کارگردان تلویزیونی وجود دارد حتما باید دوره های تخصصی (تئوری و عملی) بدو خدمت برای این افراد در نظر گرفته شود.
به دلیل وجود تفاوت بسیار در مبانی، ساختار فرم و قواعد زیباییشناسی تئاتر و تلویزیون، ورود دارندگان مدرک کارگردانی نمایش به شغل کارگردانی تلویزیونی چندان منطقی نیست و فقط ارزش کیفی تولیدات تلویزیونی را به شدت کاهش میدهد.
اما تعریف و جایگاه امروزین «کارگردان» در تلویزیون ما چیست و کجاست؟
تولید تلویزیونی ماحصل تعامل بنیادین تهیهکننده بهعنوان صاحب برنامه و کارگردان بهعنوان خالق برنامه است. کارگردان با نگرش هنرمندانه و ذهن خلاق خود به ایدة برنامه جان میدهد و محتوا را در دل تصاویر میگنجاند تا هدف برنامه به شکل مطلوب محقق شود.
به عهده گرفتن مسئولیت جنبههای هنری برنامه بدین معنی است که کارگردان در تمامی زمینههای مرتبط با تولید تلویزیونی دانش و تسلط دارد و میتواند عوامل اجرایی را در رسیدن به هدف کلی برنامه هدایت کند. نوع نگاه کارگردان در پرداخت ایده و استراتژی او در چگونگی ارائه محتوا، نقشة راهنمای برنامه در مراحل سهگانه تولید فرم تلویزیونی یعنی میزانسن، دکوپاژ و مونتاژ خواهد بود.
بنابراین تهیهکننده با اعتماد بر دانش و تخصص کارگردان، اختیار مراحل خلق برنامه یعنی فرآیند تبدیل ذهنیت به عینیت را به کارگردان واگذار میکند.
با این اوصاف کارگردان تلویزیونی یک هنرمند جامع الاطراف است که به متخصصان حوزه تولید مشاوره میدهد و آنها را برای رسیدن به فرم مطلوب و تصویر کلی که در ذهن خود دارد، راهنمایی میکند. بطور مثال طراحی دکور و صحنة برنامه باید با مشورت و تأیید کارگردان انجام شود.
همچنین نورپردازی برنامه نیز با نظارت و هدایت کارگردان طراحی و اجرا میشود. به این موارد دکوپاژ، موسیقی، تدوین، گرافیک، گریم، لباس و… را اضافه کنید تا جایگاه واقعی کارگردان در تولید تلویزیونی مشخص شود.
ابزار زدگی رنج دیگری است که کارگردان تلویزیونی را گرفتار خود کرده است. امروزه در سازمان ما چنین برداشتی وجود دارد که کارگردان تلویزیونیِ خوب کسی است که میکسر تصویر و چگونگی عملکرد کلیدها و اهرمهای آن را بهتر بداند!
میکسر تصویر حتی برای برخی دانشجویان این رشته نیز قبلة آمال است. زیرا اوج هنر کارگردانی را تسلط به عملکرد این ابزار میدانند. ظاهرا فراموش کردهایم که میکسر تصویر، وسیله است نه هدف!
نهایتِ عملکرد کارگردان در تلویزیون امروز ما دکوپاژ دوربینهای استودیویی و ترکیب تصاویر آنها با دیگر منابع تولید و فرستادن به آنتن است. حتی کار به جایی رسیده که تهیهکنندة ناآگاه برای برنامهاش فردی را با عنوان مجعول کارگردان هنری!! استخدام میکند و همین اختیارات اندک باقیمانده برای کارگردان را به او میسپارد و بدین ترتیب محدوده فعالیت کارگردان تلویزیونی کوچک و کوچکتر میشود.
در این اوضاع و حاکمیت چنین شرایطی، کارگردان با ابزار سرگرم و به روزمرگی مشغول میشود و نیازی به بازپسگیری جایگاه خود احساس نمیکند. شاید بازگشت به تعاریف اصلی شغل خود را بلندپروازیهای ایدهآلگرایانه میداند. چرا که هیچکدام از ارکان سازمان ما ارادهای برای شناخت جایگاه واقعی کارگردان و احترام به مرجعیت هنری او ندارند. تأسف بارتر از همة اینها موقعیتی است که کارگردان تلویزیونی در بین دیگر عوامل تولید دارد.
در حال حاضر عوامل برنامهساز(به جز تصویربرداران) نقش کارگردان را به عنوان هدایتکنندة تیم تولید برنمیتابند و خود را ملزم به انجام دستورات او نمیدانند. کارگردان تلویزیونِ ما نه در مرحله پیشتولید حضور دارد و نه در پستولید، او مسئول ترکیب تصاویر برنامه در اتاق فرمان است و بس! او یک ابزار در چرخه تولید است و نه خالق برنامه! آنچه که امروزه در واحدهای تولید و پخش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شاهد آنیم فرسنگها با تعاریف و استانداردهای تولید تلویزیونی فاصله دارد. مجموعه شرایط حاکم بر ساختار امروز رسانه ملی، کارگردان را از یک هنرمند به یک ابزار تبدیل کرده است.
این نگاه که کارگردان فقط مسئول بخشی از مرحله تولید (ترکیب تصاویر دوربینها و منابع ویدئویی) است بزرگترین خیانت به این شغل است. بدون تردید یکی از علل اصلی افت کیفی تلویزیون ما و عقب ماندن از رقبای رسانهای، موضع نامطلوبی است که سازمان در قبال جایگاه رفیع کارگردان به عنوان خالق برنامه تلویزیونی و رهبر تیم تولید داشته و دارد.
بیایید یک مقایسه ساده بین ساختار استاندارد تولید در تراز جهانی با ساختار برنامهسازی در رسانه ملی ایران، انجام دهیم. در شکل ۱ که برگرفته از کتاب «راهنمای تولید ویدئویی» ۱ است، جایگاه کارگردان (Director) در ساختار تولید تلویزیونی و نقش محوری او در ارتباط با اعضای تیم تولید مشخص شده است. در حالی که در تلویزیون ما نقش کارگردان حذف شده و محدوده اختیارات او در سطح کارگردان فنی (Technical Director) تنزل یافته است.(شکل ۲)
آنچه خواندید سرگذشت مشکلاتی بود که برای شغل کارگردان تلویزیونی رقم خورده است. امیدواریم مسئولان در صدد بهبود این وضعیت برآیند تا به شرایط ایدهآل این شغل برسیم و به بازیابی هویت شغلی همت گماریم.
اکنون دو پرسش اساسی از خود و همکارانم دارم؛
- آیا ما به نقش و جایگاه واقعی و ارزشمند خود در فرآیند تولید تلویزیونی آگاهیم؟
- آیا ما دانش و تسلط کافی در پذیرش مسئولیت تمامی جنبههای هنری برنامه تلویزیونی را داریم؟
___________________________________________________________________________________
۱-Video Production Handbook, Gerald Millerson & Jim Owens
عرض ادب
در ابتدا پیشنهادی دارم
چه بهتر آنکه با توجه به تسلط دانش اموختگان کارگردانی سینما شاغل در سازمان به دکوپاژ تصویری سینما اگر دوره اموزشی با عنوان اموزش دکوپاژ تلویزیونی تا به حال نداشتیم گذاشته شود.
در جواب سوال اول : عرض می کنم بله ما کارگردانان تلویزیونی کاملا به جایگاه واقعی خودمان اگاهیم اما متاسفانه چون یک سازماندهی با یک مدیریت قوی در بخش کارگردانی در سازمان نداریم
پس به نازلترین درجه سقوط کردیم .
و بقولی شدیم تفر اخر یک برنامه تلویزیونی
جواب سوال دوم : به جرات می گویم تعدادی از ما کارگردان ها واقعا غیر از کادر بندی و دانش انتقال تصویر در حوزه های دیگر حتی ابزار را هم نمی شناسیم چه برسد به اینکه دانش و شهامت کافی برای پذیرش مسولیت هم داشته باشیم
و این ها همه از بی انگیزگی و گاها باری به هر جهت بودن برای گذران زندگی نشات می گیرد
سلام
از اظهار نظر شما سپاسگزارم. ما عمیقاً اعتقاد داریم، نباید دل به اصلاح اوضاع اتوسط مدیران ارشد بست. اگر دانش خود را به روز نگه داریم و با هم تعامل داشته باشیم، می توان سیستم را به حفظ شأن و تن دادن به الزامات حرفه ای حوزه تولید تلویزیونی واداشت. تمام هم و غم ما در این سایت با این هدف صورت می گیرد. دست شما را برای همکاری می فشاریم.
سلام
ما هم فکر می کنیم باید مدیران آگاه و دارای تخصص تولید بر مسند امور باشند تا تحولی در تولید رخ دهد. از طرف دیگر افزایش آگاهی دوستان کارگردان می تواند مدیران را به این سمت سوق دهد که این حرفه مهم را به جایگاه واقعی خود برسانند.