تیرماه ۵۲ درتهران متولد شدم، از۵سالگی به کرج رفتیم و تاکنون رحل اقامت آنجا افکندهایم. دوران نوجوانی و جوانی به لطف خدا در فعالیت های فرهنگی در مدرسه و مسجد طی شد. سال 70 دیپلم گرفتم و چون در رشته دلخواه در دانشگاه قبول نشدم سال ۷۱ تا ۷۳ به خدمت سربازی رفتم. با تدریس در آموزش و پرورش در مناطق محروم کرج. سال1374پس از معرفی به سازمان طی آزمونهای کتبی و شفاهی برگزیده شدم. پس از یک دوره یک ساله در دانشکده در سال 76 از سال 77 خدمتم رسماً شروع شد. با معدل خوب حق انتخاب داشتم والبته آن را سپردم به مهندس شایسته(مدیر کل فنی وقت) که ایشان تصمیم بگیرد و چنین شد که در زمان مدیریت آقای مهندس باوفا که آقای مفید مدیر شبکه 5 بود، به تولید شبکه ۵ رفتم. همزمان در رشتة کارشناسی مدیریت بازرگانی تحصیل میکردم. پس از یک سال و اندی دیگر امکان ماندن در شبکه 5 نبود. چرا که فقط برای سریالها و برنامههای پرتابل نیروی فنی لازم بود پس تصمیم گرفتم که پای درخرابات فنی شبکه چهار بنهم، در زمان صدارت مهرداد خان آقا محمدی که از سال 1379 بود. شبکه چهار، وتو چه میدانی که شبکه چهار چه بود؟ به درستی که فنی شبکه ۴ مهمانش را غمگین میپذیرفت و با نفس خراباتیانش مست وسرخوش راهیاش می کرد، داستانهای هزار و یک روزش از هزار و یک شب دست بالاتری داشت. جمع بی مانندی که تا این لحظه نه جایی دیدهام و نه شنیدهام.
از مهدی خانقاهی، علی خندابی، برادران زندیه، احمد واعظی، ابراهیم شریفیان و هنرمند جهرمیمان- مهندس رجایی- و … هم کار بود، هم دوستی، هم خنده، هم آموزش تا اینکه مهندس داود اسماعیلی، به عنوان مدیر فنی شبکه 4 منصوب شدند. دراین دوره از پرتابل تولید و استودیو گرفته تا نگهداری باکسهای تدوین و استودیوی دوبلاژ مشغول فعالیت بودم. بعد یکنواختی کارهای موجب شد با عنایت و معرفی آقای مهندس آقامحمدی، در معیت مهندس رحمانیان درآمدم تا در رفع و رجوع تدارکات و امور انبارهای فنی سیما به ایشان کمک کنم و سر و سامانی به آن بخش بدهیم. در زمان جناب یعسوب الفنی مهندس منظری.
الحمد لله فعالیتها موثر بود و پس از نزدیک به دو سال و جاری شدن امور، هوای دوستان درسرم بازافتاد و بازگشتم به شبکه چهار، به سبب کمال محبت و الفت به دوستان. آن روزها بحث انتخاب فرمت دیجیتال برای سازمان گرم بود و ما در شبکه ۴ دِکها و دوربینهای ارسالی از فنی سازمان را برای تست بررسی میکردیم که در نهایت منجر به انتخاب فرمت و خرید دستگاههای XDCam شد.
آن زمان مصادف بود با تغییر سیستمهای تدوین خطی به غیر خطی که بنده شخصا معلوماتم را با آموزش شخصی در زمینه نرم افزار وسخت افزار افزایش دادم تا در نگهداری باکسهای تدوین مؤثر باشم. همزمان استودیو ۴۱ نیز به بنده وابراهیم شریفیان سپرده شد.
یک سال و نیم به خارج از سازمان مامور شدم و بعد از آن به امور استودیوهای الوند رفتم. طاقت یکنواختی را نداشتم وطی ۳ سال ابتدای ورودم به الوند با پیشنهاد یکی از همکاران برای فعالیت فرهنگی درمعاونت فرهنگی بعثه مقام معظم رهبری در هتلها و حاجیان کعبه عشق در عمره مفرده نام نویسی کردم و پس پذیرش در آزمون و گذراندن دورة آموزشی، سه سال پیاپی و در دورههای 40 روزه در خدمت زائران خانه خدا بودم. ازسال۹۰ با تغییر رویکرد سیستمهای پخش به پلی اوت درپخش شبکههای متعدد مشغول به کار شدم و همزمان در الوند نیز با پیشنهاد من و حمایت مهندس غلامزاده متمرکز کردن نیروهای استودیوهای الوند صورت پذیرفت و آنجا به عنوان مسئول هماهنگی نیز همکاری میکردم. خدمت من پر بود از لحظات متنوع وحساس، قریب ۵ هزار برنامه زنده که حداکثر تلاشم را میکردم تا به بهترین وجه وظایفم را انجام دهم و فرقی بین اشتیاق روز اول و روز آخرم نباشد.

خاطره
در پاییز سال 97 یک روز طبق معمول اولین نفری بودم که وارد استودیو24 شدم، دیدم آقای تقریباً مسنی با کلاه و لباس گرم داخل رژی روی صندلی نشسته است، حدس زدم مهمان باشد و به اشتباه به جای رفتن به اتاق مهمانها – که احتمالا بسته هم بوده- به رژی آمده است. سلام وخوش آمد گفتم و پس ازچک کردن سیستم به اتاق خودمان رفتم و قبل از شروع برنامه آمدم و اواسط برنامة صبحی دیگر، مهمان معرفی شد. آقای حسین محب اهری. بیماری رنجورش کرده بود ولی تنش و نه روحش را. از بیمارستان آمده بود و زودتراز موعد قرارش. پس از برنامه به رژی آمد و با همه سلام واحوالپرسی کرد و چند عکس هم گرفت بسیار متواضع وخوش اخلاق بود. به ماهی نکشید که روحش پرواز کرد وخبرش در برنامه خوانده شد، یادش گرامی.
نوع نگرش در ایام خدمت بسیارمهم است. متاسفانه مشکلات ساختاری و سلیقههای شخصی درکاهش چشمگیر کیفیت خروجی سازمان دخیل است و امیدوارم ساز وکار ارزشیابی و ارزیابی در سازمان طوری شود که هرکس در جایش قرار گیرد.