کیفیت یک نشانه، آرم یا لوگو با توجه به کاربردهای آن در طول تاریخ بشر مفهومی چند بعدی دارد و ارائه تعریف واحدی از آن مستلزم نگرشی جامع از جوانب گوناگون است و به همین دلیل، به آسانی نمیتوان به تعریفی ساده و خلاصه رسید. از آن جاکه طراحی آرم یا نشانه، شاخهای از رشته گرافیک است، نشانه، خصلتهای بیانی خاص گرافیکی دارد.
اگر بخواهیم با نگاهی تخصصی به موضوع بنگریم، باید بگوییم حقایق و وقایع بی شماری وجود دارند که ماورای درک بشرند یا دستکم فراتر از درک عرفی انسانها هستند. بشر برای ابراز آن اندیشهها و مفاهیم که بیان معنا و فهم آنها با توصیف کلامی بسیار مشکل است، نیازمند توصیف مفصل و طولانی است، نظامهایی از علایم بصری گوناگون ابداع کرده است.
”کارل گوستاو یونگ“ میگوید: واژه یا تصویر، زمانی یک نماد است که متضمن چیزی در ماورای معنای آشکار و مستقیم خود باشد. نماد دارای جنبهای وسیع است و با ناخودآگاه انسانها سروکار دارد که هرگز نمیتوان به طور دقیق آن را تعریف و یا توصیف کرد. به عبارت دیگر، هنگامی که ذهن انسان، به پویش یک نماد میپردازد با اندیشههایی برخورد میکند که در ماورای قابلیتهای منطقی- عقلانی آن قرار دارند.
مقولة ارتباط بصرى در مفهوم وسیع خود، تاریخ طولانى مدتى را سپری کرده و به تدریج بر اساس نیازهای ارتباطیِ انسانها شکل گرفته است. زمانى که انسان اولیه براى یافتن غذا به شکار مىرفت و جاى پاى حیوانى را بر روى زمین مىدید، در واقع نوعى نشانه بصرى را میدید. اما به مرور زمان این نحوة ارتباط با دیگران، فراتر از انتقال یک پیام صریح، برای بیان مفاهیم انتزاعی و به قول یونگ، ماورای معنای مستقیم نیز به کار رفت و در نتیجه، جنبة هنری نیز به خود گرفت. اثر گرافیکى مانند حروف الفبا مىتواند نشانه باشد، یا مانند علائم جادهای، یک نظام نشانهاى دیگر را شکل دهد. علائم گرافیکى در کنار هم، تصویر را تشکیل مىدهند و بطورکلی طراحى گرافیکی در یک معنا انتخاب یا ساخت علائم و آرایش آنها بر یک سطح یا به صورت یک حجم بصری، براى انتقال یک ایده است.گرافیک، هنرى است که ترسیم کردن و نگاشتن، عناصر اصلى آن را تشکیل مىدهد.
اصطلاح گرافیک را اولین بار ویلیام ادیسون دیگینز در سال ۱۹۲۲ بکار برد. با این همه پس از جنگ جهانى دوم بود که کاربرد آن رایج شد. اما در جهان معاصر طراحى گرافیک در برگیرندة نوعى زبان با دستور نامعین، با الفبایى پیوسته در حال گسترش است و ما فقط زمانى یک اثر گرافیکى را بهدرستى درک مىکنیم که بتوانیم زبان آن را بفهمیم. مفهوم کلی هنرگرافیک یا بطورکلی واژه گرافیک در گذشته، شامل نقاشی و رسم بود، اما امروزه این واژه عمدتاً به حوزة تکثیر و نسخهبرداری و همچنین به بعضی از شیوههای چاپ که درکنار رسم، نقاشی، مجسمه سازی، حکاکی بر روی چوب، فلز و قلمزنی و نظائر آنها مطرحند نیز وارد شده است. همچنین با رشد فنآوری و گسترش هنرهای تصویری، اعم از ثابت یا متحرک، از ظرفیت بالای هنر گرافیک برای انتقال پیام در سینما و تلویزیون، استفاده میشود و گرافیک جزء جدایی ناپذیر این دو رسانه شده است.
لذا طراحیهای جدید گرافیکی برای چند دهة اخیر، به خلق طراحی گرافیک ایستا (انتشاراتی) و طراحیهای گرافیک متحرک (گرافیک تلویزیون و سینمایی) منجر شده است که هر دو گروه، با بهرهگیری از روشها و قابلیتهای خاص خود، به طرز مؤثری در امر برقراری ارتباط تصویری و انتقال مفاهیم و اطلاعات عمل میکنند. در حال حاضر با گسترش یافتهها در علم زیباشناسی هنرهای تصویری، دیگر گرافیک با استفاده از شیوههای قدیم، نمیتواند به فعالیتهای مؤثر خود ادامه دهد، چرا که به دلیل بهرهگیری از روشها و ابزارهای جدید برای تولید اثر هنری به ویژه در سینما وتلویزیون، حتی نوع بیان بصری آن دچار دگرگونی وسیعی شده است.
در شبکههای تلویزیونی نشانه یا لوگو نوعی هویت بصری محسوب میشود و از این جهت نیز شبکههای تلویزیونی، از گرافیک برای برندسازی خود استفاده میکنند. در طراحی گرافیک نشانه یا لوگو، مجموعاً چهار عنصر مبنا و پایة تشکیل اثر گرافیکی محسوب میشوند: سفارش، پیام، تصویر و مخاطب.
نبودِ هریک از این چهارمؤلفه، مشابه نبود عضوی از ساختار بدن انسان است. بنابراین در یک اثر گرافیکی اگر یکی از این مؤلفههای تصویری وجود نداشته باشد، اثر هنری شکل نمیگیرد و همچنان که بدن یا آناتومی با نبود یک عضو، کامل به نظر نمیآید اثر مورد نظر پا برجا و استوار و کامل، دیده نمیشود. بنابراین، موضوع عمده در این مقوله، بررسی، تبیین و شناسایی مجزای این چهار عنصر و تعیین شأن و جایگاه آنها از منظر ”نگاه فرهنگی“، ”نگاه ساختاری ” و ”نگاه زیباشناختی“ در طراحی گرافیکی نشانه و به ویژه نشانههای شبکههای تلویزیونی خواهد بود.
ناگفته نماند مقولة ارتباط – به خصوص زمانی که این نشانهها متعلق به شبکههای تلویزیونی هستند- با توجه به عنصری کلیدی ارتباط تصویری، با توجه به ملاحضات گرافیک نشانه و کارکرد آن شکل میگیرد. به عبارت دیگر، ایجاد ارتباط با استفاده از ظرفیت تصویر و آن هم در کنار دیگر عناصر بصری تصویر تلویزیونی، نشانه و لوگو را ممتاز و شاخص میکند. در مبحث مواجهة مخاطب با نشانه و ارتباط بصری با آن لازم است به طراحی نشانه و رعایت اصول آن به خوبی رعایت توجه کرد و به نقش تأثیرگذار نشانه –به ویژه در رسانه تصویری- التفات داشت. از طرف دیگر، عناصر ساختاری و اجزای نشانه و هم نشینی آنها در ترکیببندی، ذهن مخاطب را برای تجزیه و تحلیل و استخراج مفهوم انتزاعی مورد نظر آماده میکنند و به تبع آن، امکان شناخت هویت فرهنگی و تاریخی مفهوم را فراهم میسازند. در این صورت است که ذهن مخاطب، دربستر فرهنگی- تاریخی که نشانه برایش ایجاد کرده است، پیام را درک میکند. با این مقدمات میتوانیم تعریفی نسبتاً قابل قبول، از نشانه یا لوگو ارائه کنیم.
تعریف نشانه
با رشد فضاهای شهری و ایجاد مؤسسات، سازمانها و بخشهای خدماتی و همچنین شتاب فعالیتهای اجتماعی، نوعی از فرهنگ شهری در شهرها و جوامع، به وجود آمده است. به همین دلیل، سرعت بخشیدن به انتقال پیام و برقراری ارتباطات خدماتی، فرهنگی و اجتماعی، ضرورت یافته است. هنر گرافیک با خصلتهای بیانی خاص خود، توانسته است درسطح جامعه، نوع جدیدی از بیان سریع و تصویری را به وجود آورد، تا به این وسیله، سازمانها یا مؤسسات به راحتی و به دور از پیچیدگی، و در حداکثر زمان ممکن، بتوانند هویت، مأموریت و جایگاه اجتماعی خود را به دیگران معرفی کنند. در همین راستا، استفاده از یک نشانه مشخص و متفاوت از دیگر نشانههای رایج است که در جامعه متداول شده است. بنابراین نشانه به عنوان یکی از اصلیترین زیرشاخههای هنرگرافیک، پا به عرصة زندگی اجتماعی انسان نهاد و البته به تدریج در زمینههای دیگری نیز،کارآیی پیدا کرد. این اهمیت از آن جا ناشی میشود که صرف نظر از این که نشانهها در کجا و برای چه منظوری به کار گرفته شوند، در میان نمودهای پرشمار گرافیکی، فقط عناصری هستند که برای مدت بسیار طولانی و به اشکال و ابعاد گوناگون و گاه متفاوت استفاده میشوند. برای مثال، طراحی پوستر نیز از شاخههای بسیار مهم و تأثیرگذار گرافیک است، اما مدت قرارگرفتن آن در معرض دید مخاطب، بسیار کوتاهتر از زمان استفاده از نشانة یک مؤسسه یا شبکة تلویزیونی است. به دلیل استفادة طولانی مدت نشانه، مخاطب به آن دلبستگی پیدا میکند و به عنوان یک برند، در ذهنش نقش میبندد و به سبب همین تأثیرات روانی است که تغییر نشانه، تابع اصول برندینگ میشود که خود برگرفته از روانشناسی تصویر است. نشانه، تصویرِ نام است؛ نامی تصویری است که ساده، مختصر، مؤثر و موجز موضوع را مجسم میکند. البته نامهای دیگری نیز برای آن بکار میرود مانند: 1- علامت، نشان، راهنما 2- علامت تجاری 3- نماد 4- امضا. به همین دلیل نشانه یک فرم و یا یک تصویر گذرا نیست، بلکه طی سالیان متمادی در خدمت سازمان یا هدفی خاص قرار میگیرد و معرّفِ شخصیت اجتماعی و فرهنگیِ صاحب خود است. به طور کلی نشانه باید فرهنگ خلاصه و کاملی از کل مفهوم موضوع باشد که ساده و روشن این فرهنگ را به بیننده انتقال دهد.
در خصوص نشانه و خصوصیات آن گفتنی است، نشانه بایستی ویژگیهای خاصی داشته باشد تا بتواند به عنوان یک نشانة موفق برای سالهای متمادی، دوام و بقا داشته باشد. برخی از این مشخصهها عبارتند از: سادگی، زیبایی، انسجام، وحدت شکل، قابلیت به کارگیری در اشکال مختلف(سه بعدی، دارای حرکت و…)، شبیه نبودن به علائم دیگر، ارتباط مستقیم نشانه با موضوع، قابلیت استفاده به صورت رنگی یا تک رنگ، قابلیت در خاطر سپرده شدن، گویا بودن و داشتن اجرای دقیق و صحیح. به این ترتیب ملاحظه میشود که نشانه در عین سادگی، ویژگیها و خصوصیات بسیار زیادی دارد که بایستی همگی این مفاهیم به طور ظریف و دقیقی در قالب یک شکل یا فرم به وجود آید. به طور خلاصه نشانه دارای ابعاد هنری و ارتباطی است. از نظر هنری باید دارای ویژگیهایی باشد که در هنر گرافیک به آن پرداخته میشود. اما از نظر ارتباطی به علوم روانشناسی و جامعه شناسی پیوند میخورد و از این رو کسی که نشانه طراحی میکند، باید از همة این وجوه، آگاهی داشته باشد. برای رسانههای تصویری با مخاطبان فراگیر، این موضوع اهمیت دو چندان مییابد. لازم است بر نو بودن و تازگی نشانه تأکید دو چندان شود. زیرا سواد بصری مردم ارتقا یافته است و از نظر مخاطبان نشانهای پذیرفتنی است که تکرار دیگر نشانهها نباشد و بیان تازه و جدیدی داشته باشد.