ساخت تصنیف یا ترانه برای پایانبندی سریالهای تلویزیونی(ترانهسازی) با سابقهای نزدیک به سه دهه، از دهة هفتاد با موسیقی پاپ، کلاسیک و سنتی با اشعار کلاسیک و محاورهای بر پایانبندی برخی از سریالهای تلویزیونی آغاز شد. این روند در دو دهة بعد ادامه یافت به طوری که در دهههای هشتاد و نود، کمتر سریالی یافت میشود که فاقد ترانة پایانی باشد. بنابراین به نظر میرسد ترانهسازی برای سریالها به یکی از الزامات تولید سریال در تلویزیون تبدیل شده است. در ادامه، دامنة این کار به برنامههای تلویزیونی پرمخاطب نیز کشیده و با ترانهسازی برای برنامة ماه عسل آغاز شد. به طوری که یکی از هیجانهای هرسالة مخاطبان این برنامه این بود که پایانبندی این برنامه در ماه رمضان پیش رو با صدای کدام خواننده یا آهنگسازی کدام نغمهپرداز ارائه خواهد شد. این موج در مناسبتهایی همچون ماه رمضان و نوروز و محرم سهمگینتر شد. به طوری که عرصهای شد برای رقابتِ سریالها و برنامههای تلویزیونی تا به این وسیله مخاطبان بیشتری را به تماشای سریال و برنامة خود جذب کنند. شاید سریال »گمگشته« به کارگردانی رامبد جوان، نخستین سریال رمضانی بود که سال1380 با آهنگسازی و خوانندگی مجید اخشابی از شبکه سه سیما پخش شد. پس از آن بود که هم ساخت سریالهای ویژه رمضان هم ترانهسازی برای این سریالها معمول شد و این روند ادامه یافت تا سال 98 که سیما، سه سریال »ازیادها رفته«از شبکه یک، »برادر جان« از شبکه 3 و »دلدار« را در ماه مبارک رمضان پخش کرد.
مقام معظم رهبری در نیمة رمضان امسال (مقارن با 30 اردیبهشت 1398)، در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب با گلایه از عملکرد صدا و سیما در حوزه زبان و ادبیات فارسی، پیرامون ترانهسازی در صدا و سیما فرمودند:»سطح بعضی از این ترانههایی که ساخته میشود، واقعاً خیلی پایین است؛ حالا از لحاظ مضمون که معیوب است، از لحاظ ساخت لفظی هم بعضی از این ترانهها بسیار ساختهای بدی دارد. آن وقت این ترانهها میآید با همین ساخت -حالا در فضاهای زیرزمینی و مانند اینها که بحث دیگری است- در تلویزیون، رادیو خوانده میشود، در تیتراژ فیلمها تکرار میشود، پخش میشود و اینها شایع میشود؛ به نظر من روی اینها باید فکر کنید.«
این فرمایش، انگیزهای شد برای نگارش این مقاله و بررسی دقیقتر محتوا و ساختار ترانههایی که برای پایانبندیها ساخته و از تلویزیون پخش شدهاند. در ادامه با تمرکز بر ترانههایی که در ماه رمضان -برای نخستین بار- از شبکههای سیما پخش شدند، به نقد مختصر محتوا و ساختار اشعار این ترانهها خواهیم پرداخت.
تناسب محتوایی و ساختاری شعر
1-تناسب محتوایی شعر:
تناسب محتوایی شعر پایانبندیها را از دو منظر میتوان بررسی کرد: الف) تناسب شعر با محتوای برنامه یا سریال ب) تناسب شعر با حال و هوای ماه مبارک رمضان یا مناسبتهایی همچون ماه محرم، نوروز، دهة فجر، هفته دفاع مقدس و غیره. ج) تناسب محتوا با خط قرمزهای مفهومی سازمان صدا و سیما که در این حالت محتوای شعر باید در محدودة مفهومی تعریف شده برای برنامههای سازمان صدا و سیما باشد. برای مثال استفاده از شعرهایی که مفهوم بیدینی و تمایل به غیر خدا یا شیطانپرستی را القاء میکنند یا مرزهای اخلاقی را نادیده میگیرند و به ترویج روابط غیراخلاقی و شهوترانی و غیره میپردازند، ممنوع است.
در ایدهآلترین حالت، شعر باید با محتوای برنامه یا داستان سریال تناسب داشته باشد، زیرا ترانهسازی، صرفاً برای ارائة یک اثر موسیقایی نیست، بلکه ترانة پایانبندی باید در خدمت محتوای اثر و به منظور تهییج مثبت مخاطب برای تماشا یا دنبال کردن اثر ساخته شود. نکتهای که در سالهای نخست ترانهسازی در ماه رمضان، به درستی رعایت میشد، تناسب شعر با فضای ماه مبارک رمضان بود. به طوری که شعر پایانبندیِ سریال گمگشته سرودة استاد علی معلم دامغانی، هم با داستان اثر تناسب داشت هم با حال و هوای ماه رمضان، برای مثال در بخشی از این شعر آمده است:
میگن فرشته روزشو با گریه افطار میکنه فرشته میدونه که نور ظلمتو بیدار میکنه
و یا در بخشی دیگر به موضوع ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در ماه رمضان اشاره میشود:
برق یه تیغ، اشک دریغ، رعد صدای مرتضی
رَستم از این بند و بلا، علی رضا شد به قضا
اذانهای مغرب و صبح در ماه رمضان – نسبت به سایر ماهها – از اهمیت بیشتری برخوردارند که در مصراعی از این ترانه، این طور آمده است: »بوی خدا تو کوچههاست، سحر شده، اذون بگین«و نکات دیگری که از تناسب این شعر با ماه رمضان (ماه پخش سریال) حکایت دارد.
نکتهای که به مرور از یادها رفته و شعرهای برنامهها و سریالهای ماه رمضان در سالهای اخیر را به کالبدی بیروح بدل کرده است که نشانهای از ماه رمضان در آنها دیده و شنیده نمیشود، این است که گویی تولیدکنندگان و حتی شبکهها فراموش کردهاند که این برنامهها زنده به وجود و مناسبت ماه روزه هستند.
2- تناسب ساختاری شعر:
تناسب ساختاری شعر پایانبندیها را از دو منظر میتوان بررسی کرد:
الف) تناسب ساختار شعر با داستان یا محتوای اثر: کلاسیک یا محاورهای بودن شعر باید با فضای برنامه تناسب داشته باشد. برای مثال بهتر است شعر پایانبندیبرنامه یا سریالی پیرامون زندگی اهل بیت علیهم السلام یا بزرگان دین یا برنامهای دینی و قرآنی، شعری کلاسیک باشد. همچنین برای یک سریال تاریخی نمیتوان از شعر محاوره استفاده کرد. اشتباهی که در سریال از یادها رفته و بانوی عمارت رخ داد که داستان آنها در عهد قاجار و پهلوی اول میگذرد. در سریال از یادها رفته، شخصیت مرد داستان(در دهة 20 شمسی) برای معشوق خود، ترانههایی به سبک راک با شعر محاوره میخواند و این در حالی است که این نوع شعر و موسیقی در آن زمان نبوده است و نمیتواند زبان حال شخصیت داستان باشد. آهنگساز این اثر حداکثر میتوانست از سبکهای پاپ آن دوره مثل ترانة »به سوی تو«(با صدای داریوش رفیعی یا کورس سرهنگزاده) استفاده کند یا پایانبندیسریال بانوی عمارت که داستان آن در زمان قاجار میگذرد و شعر پایانبندیبه صورت محاوره و با صدای خوانندة پاپ- محسن چاوشی- (آن هم به سبب محبوبیت این خواننده) اجرا شده است که بهتر بود با شعری کلاسیک و به سبک سنتی و با صدای یکی از خوانندگان سنتی اجرا شود که پایانبندیسریال تاریخی پریدخت به کارگردانی سامان مقدم با صدای سالار عقیلی و در فضای موسیقی کلاسیک – سنتی، نمونة خوبی برای ترانهسازی برای سریالهای تاریخی در عهد پهلوی اول است.
ب) تناسب ساختار شعر با اقلیم داستان: شعر پایانبندیسریال پایتخت(با لهجة مازندرانی) و شعر پایانبندیسریال »نون خ« (با شعر کردی و فارسی)، نمونههای خوبی از تناسب ساختار شعر با اقلیم داستان هستند. در چنین حالتی نمیتوان از موسیقی اقوام یا لهجههای دیگر اقوام استفاده کرد. این مورد در خصوص ترانة پایانبندیِسریال علی البدل رخ داد که داستان در روستایی در همدان میگذارد، شعر آن فارسی، اما موسیقی آن متعلق به سیستان و بلوچستان است. در ادامه شعر پایانبندیهای ویژه ماه رمضان(3 سریال و 4 برنامة مناسبتی) – به اختصار-بررسی خواهد شد.
سریال از یادها رفته(شبکه یک)
این سریال در فضای تهران قدیم دهة 1320 ساخته شده و راویتگر مثلث عشقی مهراد، خسرو و مهربانو است. این سریال 5 ترانه داشت که دو ترانه با صدای رضا یزدانی(در سبک پاپ و راک) و سه ترانه با صدای حجت اشرفزاده به سبک سنتی خوانده شد.
ترانه 1: شعر: محمدرضا شفیعی کدکنی، خواننده: حجت اشرف زاده، آهنگساز: امیر توسلی
دست به دست مدعی شانه به شانه میروی
آه که با رقیب من جانب خانه میروی
بی خبر از کنار من، ای نفس سپیده دم گرم تر از شرارة آه شبانه میروی
من به زبان اشک خود، میدهمت سلام و تو بر سر آتش دلم، همچو زبانه میروی
گردش جام چشم تو، هیچ به کام ما نشد تا به مراد مدعی، همچو زمانه میروی
حال که داستان من، بهر تو شد فسانهای باز بگو به خواب خوش، با چه فسانه میروی
دست به دست مدعی شانه به شانه میروی آه که با رقیب من جانب خانه میروی
این شعر -که اثر طبع دکتر شفیعی کدکنی- شاعر پیشکسوت و استاد بزرگ ادبیات فارسی است- شعری عاشقانه و حکایتگر ناکامی عاشق از وصال معشوق است. این شعر هم به لحاظ ساختاری(غزل) با فضای دهة 20 تهران، هم به لحاظ موضوعی با داستان سریال تناسب دارد. اما مشخص نیست زبان حال چه کسی است؟ به طور معمول در چنین سریالهایی، شعر پایانبندیزبان حال شخصیت مثبت داستان است، در حالی که به نظر میرسد این شعر زبان حال مهراد- شخصیت منفی داستان است- که در میانه داستان و در رقابت با رقیب(خسرو) میدان را خالی میکند و میمیرد. این شعر در قسمتهای ابتدایی در پایانبندی پخش میشد که در قسمتهای پایانی جای خود را به ترانة دوم داد.
ترانه 2: شاعر: عباس محمدی، خواننده: حجت اشرف زاده، آهنگساز: حمید اکبر زاده
با لبخندی ساده بشین روبروم،
تا من مثل آینه تماشا کنم
بذار آرزوهای گم کردمو،
تو چشمای مست تو پیدا کنم
به جز تو چی میخوام از این زندگی،
دل من تو رو آرزو میکنه
کنارم بمون رو نگردون ازم،
تو باشی به من بخت رو میکنه
دلم گریه میخواد کجاست شونه هات،
کجا رفتی ای حس آرامشم
میخوام این شبایی که بارونیم،
با آرامش دستات آروم بشم
با دوری کنار اومدن ساده نیست،
بذار مثل سایه کنارت باشم
تا مثل همیشه قرارم باشی،
تو باشی و من بی قرارت باشم
نمیشه همه حرفی و ساده زد،
نمیتونم آسون بگم عاشقم
به جز گریه راهی نمونده برام،
تا حرف دلم رو با چشمام بگم
شعر دوم، شعر محاوره در قالب مثنوی، در فضایی عاشقانه و روایتگر عشقی زمینی و زبان حال عاشقی ناکام و نالان از دوری معشوق است. این شعر در ترکیبهایی همچون »چشمای مست تو«، »با آرامش دستات آروم بشم« و عبارت»دلم گریه میخواد کجاست شونههات« روی خط قرمز حرکت میکند. از نظر ساختار شعر، اصول ادبی در این شعر رعایت شده است. به نسبت تصویرسازیهای خوبی در آن به کار رفته است اما محتوای آن خبر از عشقی زمینی میدهد و عمق معنایی خاصی نمییابد و واگویههای یک عاشق مهجور است.
ترانه 3: شعر: امید صباغ نو و محمد مبارکی، خواننده: حجت اشرف زاده، آهنگساز: مهدی منافی
روز و شب به یاد عشقت ای یار،
هم صدای گریه و بارانم
رفته ام ز یادت اما ای عشق،
تا ابد به یاد تو میمانم
عشقت را رها نکردم، دست از پا خطا نکردم، جز اسمت صدا نکردم
تا ناز تو را خریدم، دل از هر کسی بریدم، عشق دیگری ندیدم
خورشیدی شدی که هر روز من دور سرت بگردم
زیبایی این جهان را در چشمت خلاصه کردم
جانا با تمام دنیا از عشق تو گفته بودم
افسوس عاشقم نبودی از یاد تو رفته بودم
این شعر اگرچه در قالب کلاسیک(ونه محاوره) سروده شده است، اما قالب خاصی ندارد و به نظر میرساند شاعر آن را به تناسب موسیقی سروده است. در این شعر نیز سخن از فراق یار و اشک و گریه و دوری است. اما به نسبت شعر دوم سادهتر و البته ضعیفتر است. مضامین آن تکراری است و نوآوری خاصی در شعر دیده نمیشود. از یک سو در این شعر از حرف »ز« (به جای از) در عبارت »رفتهام ز یادت«استفاده شده است که به ادبیات کهن تعلق دارد و از سوی دیگر در عبارت»خورشیدی شدی که هر روز من دور سرت بگردم«، به فضای شعر محاوره نزدیک میشود. شاعر در میانة شعر کهن و شعر معاصر سرگردان است و از هر شاخه، خوشهای میچیند. در مجموع این شعر نیز در حد یک شعر ضعیف و عشق زمینی میماند و حرف جدید و سخن عمیقی بیان نمیکند.
ترانه 4: شعر: امید صباغ نو و محمد مبارکی، خواننده: رضا یزدانی، آهنگساز: مهدی منافی
با نگاه تو تازه فهمیدم
سر این چشما جونمم میدم
تو بخوای از من مرگم آسونه
جز تو چی دارم من دیوونه
روزگارم سخت، روزگارت خوش
پرم از این غم، غم آدمکش
تو با لبخندت، دردمو کم کن
من پر از حرفم، پس شکنجم کن
عشقت همه چیز من بود
وقت عاشق شدن بود
کارم بی تو تمومه، جز تو کی آرزومه
این شعر از نوع محاوره، با مفهوم سرسپردگی عاشق و نالههای او از غم دوری است. البته مفهوم شعر با موضوع داستان و عشقی که مهراد به مهربانو دارد، تناسب دارد و گویای عشق مهراد است. عشقی که در واژههای دم دستی مثل»سر این چشما جونمم میدم«و»کارم بی تو تمومه« میماند به طوری که گاه شاعر به سختی قافیهها را جور کرده است و حتی در یک بیت، هم قافیه ضعیف است هم منطق روایی شعر. آنجا که میگوید:»عشقت همه چیز من بود، وقت عاشق شدن بود.«
قافیه کردن »شدن« با »من« شاید جدید و نوآورانه به نظر برسد، اما چه منطقی بین دو مصراع وجود دارد؟ آیا اینکه عشق معشوق، همه چیز عاشق است، دلیلی برای فرا رسیدن وقت عاشق شدن است؟ از سوی دیگر چطور میشود شاعر چند بیت از عشق معشوق بگوید و تازه به این نتیجه برسد که وقت عاشق شدن فرا رسیده است؟ در هر حال این شعر نیز باری به هر جهت است و ارزش افزودهای برای سریال ندارد. در پایان و برای نمونه، بخشی از شعر پایانبندیسریال »تبریز در مه« اثر ماندگار مرحوم دکتر افشین یداللهی را میآوریم که هم نمونة خوبی برای تناسب شعر با مفهوم سریال(وطندوستی) است، هم از نوآوریهای شاعرانه و تعابیر فخیم و جدیدی برخوردار است.
شرم بر من اگر حریم تو
پیش چشمانِ من شکسته شود
وای بر من اگر ببینم چشم،
رو به رؤیای عشق بسته شود
از تبِ سردِ موجهای خزر،
تا خلیجی که فارس بوده و هست میشود با تو دل به دریا زد،
میشود با تو دل به دنیا بست
در شمارة آتی، پایانبندیسریالها و برنامههای دیگر ماه مبارک رمضان را بررسی خواهیم کرد.