آیا هنرمند در ارائة کار هنری باید تسلیم انتظار مخاطب باشد ؟ آیا هنرمند باید پایبند اصول هنری خود بماند، اگرچه ذائقة مخاطب آن را نپسندد؟
این پرسشها و دیگر پرسشهای از این دست، نیازمند تحلیل و بررسیاند. این موضوع وقتی دربارة رسانههای بزرگ که خیل عظیمی از مخاطبان را در بر میگیرند و برای خود رسالت هدایتگری قائلاند مطرح می شوند، اهمیتی حیاتی مییابند . این گونه مباحث به درازای عمر هنر همواره بین متفکران مطرح بوده و به دیدگاههای متنوعی منجر شدهاند .
در یک سوی این طیف، مکتب »هنر برای هنر« قرار دارد. بسیاری »تئوفیل گوتیه« را بنیانگذار این مکتب هنری- که به »مکتب پارناس« شهرت دارد- می دانند. گوتیه عقیده داشت که هنر هیچ هدفی جز خود ندارد. این مکتب ابتدا در ادبیات و شعر بروز و ظهور داشت. گوتیه معتقد بود شاعر مانند هنرمند مجسمهساز و صنعتگر بایدکاملاً بیطرف باشد . طرفداران این مکتب معتقدند زیبایی قالب و شیوة بیان، برتر از محتواست. از نظر آنان کمال اثر هنری، کمال فرم و بیتوجهی به آرمانها و اهداف است.
به عبارت دیگر آنان معتقدند که هنر، متکی به خود است و برای خلق زیبایی، فقط به اصول خود تکیه میکند و نیاز به چیز دیگری ندارد. لذا لازم نیست در خدمت هیچ هدف اخلاقی، سیاسی و یا مذهبی باشد.
گوتیه صراحتاً می گوید: »ما مدافع استقلال هنریم. برای ما هنر وسیله نیست بلکه هدف است. هر هنرمندی که به فکر چیز دیگری بجز زیبایی باشد در نظر ما هنرمند نیست.« او پا را از این نیز فراتر گذاشت و مدعی شد : »فقط چیزی واقعاً زیباست که به درد هیچ کاری نخورد. هر چیز مفیدی زشت است. زیرا احتیاجی را بیان میکند و احتیاجهای انسان، همانند مزاج بیچاره و عاجز او پست و تنفرآور است.«
نگرشهای موجود در مورد هنر دو مورد دیگر را نیز در بر میگیرد. یکی »هنر برای مردم« و دیگری »هنر برای خدا«.
شاید هنر برای مردم نظریهای معرفتشناسانه نباشد که متفکران دربارة آن استدلال کرده باشند. ولی رویکرد بسیاری از هنرمندان بوده و هست که در عمل به آن سمت سوق پیدا کردهاند و هدفشان جذب مخاطب یا جلب منفعت بوده است. آنچه در سینما از آن با عنوان » نگاه گیشهای« یا در اصطلاح عامیانه »هنر بازاری« یاد میشود، ناظر به همین معناست. دراین رویکرد که هنرمند به دنبال مطرح شدن یا سود بیشتر یا برخورداری از جایگاه والاتر است، اثر به گونهای ارائه میشود که مخاطب میپسندد. به عبارت دیگر گویا هنرمند، شاخصهای هنری بودن اثر را از مخاطب خود میگیرد و همواره تابع اوست. البته اینکه هنرمند برای جلب نظر مخاطب تابع او باشد، یک بحث است و این که از جذابیت هنر خود بهره بگیرد تا مخاطب را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد بحث دیگری است. در زمانة ما این دو نوع تلقی از عرضة محتوا برای مخاطب، در رسانههای متنوع صوتی– تصویری نیز برای افزایش مخاطبان دنبال میشود. البته هنرمندانی هم هستند که هدفشان کار برای مردم است و منظورشان از این امر، حمایت از خواستههای مردم و پیگیری حقوق آنان است که این موضوع از بحث ما خارج است.
ارائه دهندگان آثاردر هر دو تفکر»هنر برای هنر« و »هنر برای مردم« ، غالباً نوعی حرکت در سطح را دنبال میکنند و نسبت به تعالی و کمال انسان بیتوجهند.
از دیدگاه هنرِ خدا محور، موضوع درک زیبایی به کلی متفاوت است و از این منظر، دیدگاه هنر برای هنر ظلم به انسان و خود هنر است زیرا :
- مکتب هنر برای هنر با طرد محتوا و پیام از آثار هنری، وسعت پرواز هنر را محدود میکند و مانع پرواز آن در اوج میشود .
- زیبایی هنری در مکتب اصالت هنر در خود متوقف میشود. ولی در هنر دینی و توحیدی، زیبایی هنر عقیم نمیماند بلکه روند تکاملی میپیماید و به زیبایی حقیقی منتهی میشود.
- طرد موضوعات سیاسی و اجتماعی از عرصه هنر، هنرمند را در مقابل تجاوزگران به حقوق سیاسی و اجتماعی، خلع سلاح میکند.1
در فرهنگ ما که از پشتوانة اعتقادات و تفکرات دینی بهرهمند است، هنر برای هنر خاستگاه و اقبال چندانی نداشته است. به خصوص بعد از انقلاب اسلامی همواره رسیدن به هنر متعالی و متعهد مطرح بوده و رسانة صدا و سیما ، هدف خود را حرکت در این مسیر قرار داده است. هرچند پرداختن به این موضوع، از پشتوانة نظری منسجمی برخوردار نـبوده است و اغلب هنرمندان دلسوز در صحنة عمل و گاه با سعی و خطا این مسیر را پیمودهاند. نتیجة این سعی و خطا به طور مشخص دو رویکرد است که ناخواسته در برنامههای تلویزیون به صورتهای زیر بروز و ظهور یافته است:
ارائة مستقیم پیام و محتوا به مخاطب:
گویی پیامهای مد نظر ما آنقدر زیبایی و جذابیت دارند که دیگر نیازی به بسته بندی هنرمندانه ندارند. گاهی هم، رسیدن به برنامههایی با این ویژگی، ناشی از نفی پرداخت هنرمندانه نیست، بلکه غفلت یا پیچیدگی کار همه را به سمت کارهای سادة بدون دردسر سوق داده است.
2) بمباران مکرر ذهن مخاطب با یک پیام به جای عمق بخشیدن به پیام با بهره بردن از زیباشناسی تصویر:
شاید فلسفة این رویکرد این است که ارائه پر حجم پیام، نسبت به دیگر ابزارها، اثرگذاری آن را بر بیننده بیشتر میکند.
آنچه قابل تامل است و باید مواظب بود اشتباه درک نشود، این است که اگر چه تفکر دینی بر خلاف مکتب »هنر برای هنر« معتقد است پیام ، احساس و تعهد و آرمانها و اعتقادات هنرمند در زیبایی اثر هنری خللی ایجاد نمیکند اما نباید این گونه تلقی شود که پیام ( هر چند متعالی ) از پرداخت هنرمندانه بینیاز است.
بسیاری از متولیان برنامهسازی در تلویزیون، اگر چه در مقام نظر با این موضوع مخالفت نمی کنند اما در عمل اقبالی به آن نشان نمیدهند. به همین دلیل همواره پرداختن به فرم هنرمندانه در سایة محتوا به چشم نیامده یا لااقل در حد محتوا مورد توجه نبوده است.
البته توجه به ارائة هنرمندانه محتوا در قالب فرم مناسب، مستلزم شرایطی است.
یکی این است که پیام باید در لایههای مختلف ارائه شود و نمی توان از هنرمندان توقع داشت که پیام تخت و مستقیم را هنرمندانه ارائه کنند. زیرا در این صورت ابزار متنوع و زیادی در اختیار ندارند و مجال فراخی برای حرکت و پرداخت هنرمندانه باقی نمیماند.
دام دیگری که باید با دقت مراقب آن بود این است که نباید فرم و محتوا را به مثابه ظرف و مظروف بدانیم.
در یک درک مرسوم و البته غلط، فرم تلویزیونی ظرفی تلقی میشود که مظروفی به نام محتوا در آن ریخته میشود. این موضوع از آن جهت اشتباه است که هر محتوایی با هر فرمی تطابق ندارد. برای مثال اگر ضرباهنگ یک برنامة گفتگو محور به طور ذاتی کند باشد، این تصور که با حرکات دوربین و کارگردانی، ضرباهنگ اصلاح خواهد شد کاملاً اشتباه است. اشتباهی که در مقطعی از زمان شبکههای سیما به آن گرفتار شده بودند.
گاهی زاویه دوربین، اندازة نما، میزان رنگ و نور نماها، ترکیببندی عناصر و رنگهای موجود در قاب تصویر، توالی نماها پشت سر هم، زمان سویچ از یک منبع به منبع دیگر و ….. بر محتوا تاثیر تعیین کننده میگذارند. زیرا خود، پیام بصری دارند. بهترین و متعالیترین پیامها بدون انتخاب دقایق و ظرایف فرم نمیتوانند شکلی جذاب و اثرگذار داشته باشند. فرم و محتوا به تنهایی و بدون ترکیب درست با هم ارزش رسانهای ندارند. این جمله را از »یحیی نطنزی« در مقاله » مرز باریک فرم و محتوا در سینما را بهتر بشناسیم« وام می گیریم که : » مهم این است که فرم و محتوا بدون این که بر همدیگر سوار شوند، در هم گره بخورند. این رابطه است که میتواند کیفیت استاندارد را تضمین کند.«
اگر هدف تلویزیون، تولید انبوه و دیر نرسیدن برنامه به آنتن باشد و پخش زنده، راهحلی برای تحقق این دو موضوع، تلقی شود، نمیتوان انتظار داشت هنرمندان حوزة فرم، توفیق چندانی داشته باشند.
زیرا همان گونه که باید برای تهیه و تدوین محتوا فکر کرد و وقت صرف نمود، ارائة بهترین فرم متناسب با محتوا نیازمند تفکر خلاق و طراحی هنرمندانه است و در پخش زندة برنامههایی که قابلیت تولیدی شدن دارند، نمیتوان بیدرنگ به آنها دست یافت.
در این صورت، توقع تقدیر از این هنرمندان در کنار بازیگران و تهیهکنندگان در جشنوارههای تلویزیونی صدا و سیما هم نابجاست.
زیرا آنها در مقایسه با متولیان محتوا در درجة پایینتری دیده میشوند.
زمانی هنرمندان قدر می بینند که اهمیت تأثیرگذاری فرم برای انتقال پیام در فرآیند برنامه سازی محترم شمرده شود.
1- نقد و تحلیل نظریة هنر برای هنر از منظر تفکر دینی و توحیدی- دکتر میرجلیل اکرمی، محمد رضا عابدی